آموزش هیپنوتیزم

وجود عقل در عالم هستی

تاکنون درباره وجود عقل و مرکز آن در حیات , مباحث و گفتگوهای زیادی شده

 و حتی نظریات فراوانی در این زمینه اظهار گردیده است , ولی از نظر علم

روحی , بررسی چندانی نشده است زیرا , مغزی را که علم فیزیولوژی محیط

 آن را مرکز و محل درک و شعور و فهم و ... می داند , در واقع بدون وجود عقل

 , عضوی است بی فایده و این عضو خاکستری , بدون دستورات و تجزیه و

تحلیل های قدرت های عقلی , قادر به کوچکترین عمل مثبت و منفی نیست.

 

مغز در واقع نقش یک دوربین عکاسی را در مورد عکس گرفتن و یک ایستگاه رله

 در مورد پخش امواج , بعهده دارد . عقل عامل اصلی و تجزیه و تحلیل کننده , ادراک

و احساس های جسم فیزیکی است که امواج آن به مغز می رسند . مغز آن احساس

را می گیرد و به عقل می دهد و عقل دستورات لازم را جهت چگونگی اجرا , به مغز

صادر می نماید . چون عقل در واقع جزء لازم و لاینفکی از روح است , به طوری که روح

بدون وجود عقل , قادر به انجام هیچ عملی نیست و این عقل موجود در یکایک مخلوقات

عالم , از طریقه امواج متجانسی که دارد , با عقل کل عالم هستی (خداوند) در ارتباط

دو طرفه می باشد.

امواج صادره از عقل کل عالم هستی را هر عنصر یا موجودی ( جماد , نبات , حیوان , بشر , آدم , انسان و انسان اولی)متناسب با درک و فهم خود , یعنی درجه تعالی ای که دارد , برداشت و جذب می کند.

از آنجایی که نقش و وظیفه هر مخلوقی در عالم تحت کنترل انرژی عقلانی آن

است , لذا انرژی عقلی بر کلیه خلق شده های خداوند متعال از جمله ماده

متکاثف فیزیکی که آن هم نوعی از امواج است , نفوذ داشته و بر آن تاثیر می

گذارد.

برداشت های عقلی افراد نسل بشر , همانگونه که می دانیم در کتب مختلف

روح شناسی آمده است , ذات وجود بشر تنها از جسم مادی تشکیل نیافته و

عناصر و ترکیبات دیگری هم در بوجود آمدن این ذات دخالت مستقیم دارند که هر

یک از آنها به تنهایی دارای خصوصیات جداگانه ای نسبت به یکدیگر هستند

و ارتباط چندانی به وجود جسم مادی ندارند و اجتماع مجموع آنها است که

حیات بشری را به وجود می آورد . در غیر اینصورت زمانی که هر کدام ار آنها , این

جسم مادی را ترک کنند , از همان لحظه به بعد , حیات مادی بشر نیز حاتمه

خواهد یافت و عناصر تشکیل دهنده حیات در نسل بشر عبارتند از:

1- جسم مادی , این عنصر یکی از تشکیل دهنده های ذات وجودی نسل بشر

است که تقریبا همگان این عضو را به خوبی می شناسند.

جسم مادی در زمان حیات مادی از ماده تغذیه می کند تا رشد کند و در اصل

وجود ماده است که باعث تکامل و رشد آن می شود و زمانی که مرگ جسم

مادی فرا رسید , پس از مدتی بافتهای آن بطور کلی از هم گسیخته می شود و

سپس به همان مواد و عناصر تشکیل دهنده اولیه خود تبدیل می گردد و از نظر

ظاهری از بین می رود و جزو خاک محیط می گردد.

2- تن پوش یا جسم ثانی , این جسم هم از نظر شکل و شباهت , مانند جسم

مادی است با این اختلاف که به سادگی قابل دیدن و تشخیص نیست , مگر این

که در شرایط خاص حالتهایی در برخی از افراد به وجود آید تا این جسم قابل

رویت و بصورت مرئی درآید . زمانی که این جسم قابل رویت شد , از هر نظر

مشابهت کامل و دقیقی با جسم اصلی یا مادی فرد دارد و در زمان حیات و ممات

این عضو , حالت خود را حفظ می کند و ارواح قادرند در عوالم روحی از این عنصر

ذاتی خویش جهت ادامه حیات روحی استفاده کنند و حتی گاهی خود را به

صورت تجسدی به برخی از افراد کره خاکی بنمایانند.

گاهی در افراد حالتی پیش می آید که این جسم ثانی اشخاص , در زمان زنده

بودن جسم مادی فرد , در جای دیگر به گونه ای خودنمایی می کند و طی

شرایطی قابل دیدن می شود و این عمل را در علم روحی دوگانگی حالت روحی

نسل بشر می نامند و این حالتی است که گاهی اتفاق می افتد , فردی را در

یک زمان بخصوص در دو نقطه مختلف مشاهده می کنند که این دو نقطه دارای

بُعد مسافت بسیاری نسبت به یکدیگر می باشند و هرگز آن فرد نمی تواند به

صورت مادی , این فاصله را در آن مدت کوتاه طی کند و خود را در دو نقطه دنیا

نشان دهد.

تن پوش در حیات های بشر , وظایف مهمی را به عهده دارد و اعمال شگفت

آوری را انجام می دهد و در این بخش سعی شده است تا به چندین حالت و

قدرتی که مختص ذات وجودی تن پوش است اشاره شود تا این که این قسمت از

ذات وجودی , بیشتر به خوانندگان شناسانیده شود.

الف) روح در جسم کلیه موجودات زنده وجود دارد و به ذلیل بودن این عنصر است

که آن موجود قادر به ادامه حیات مادی است و چون روح هم می بایست به

شکلی در ذات این موجود زنده قرار گیرد , در اینجا تن پوش است که می تواند

رابطه را بین این دو عنصر مادی و الهی به وجود آورد و تا زمانی که حیات مادی

موجودات زنده ادامه دارد , این همزیستی مسالمت آمیز , بین روح و تن پوش و

جسم مادی نیز ادامه خواهد داشت و روح می تواند با آرامش و آسودگی کامل ,

در تمام این مدت در تن پوش , ادامه حیات مادی را کنترل کند تا جسم مادی

بتواند به زندگی خود ادامه دهد.

ب) تما قدرت های عقلانی , مانند , فهم , درک , احساس , محبت و ... در تن

پوش جای دارند , یعنی کلیه ملکاتی که مربوط به عقل است , در اختیار قدرت

های روحی می باشند و در اصل روح بشر است که بر تمام کارهای عقلی تسلط

دارد و کلیه کنش یا واکنش های محیط را بوسیله عقل به مغز انتقال می دهد و

از آن طریق هم مغز تمام دریافت های عقلی را به سلسله اعصاب و سپس به

ارگان های مختلف جسم مادی , جهت اجرای فرامین و دستورات عقل می

رساند.

ج) گنجینه اسرار گذشته یا ضمیر ناخودآگاه بشر نیز , در تن پوش وی جای دارد و

قدرت روحی است که در صورت نیاز می تواند با کلید عقلی , در این صندوق را

بگشاید و به اطلاعات و اخبار گذشته زمان حیات قبلی دست یابد و معمولا

توسط خواب های مصنوعی می توان به ایت آگاهی ها دسترسی پیدا کرد و در

آن زمان است که عقل افراد با ترک جسم مادی می تواند با همراهی و کمک

روح , اطلاعات خواسته شده را از ضمیر ناخودآگاه بدست آورد و در اختیار شخص

قرار دهد.

د) تن پوش گاهی طی شرایط بخصوص می تواند به خود شکل جسم مادی حیات

را بدهد و در زمان ادامه زندگی مادی یا پس از مرگ جسم مادی , خود را به

صورت همان شخص در آورد.

ه) زمانی که مرگ جسم مادی فرا می رسد , روح و تن پوش با یکدیگر , جسم

مادی را برای همیشه ترک می کنند و به یکی از عوالم یا جهان های روحی , به

نسبت شناخت و اعمال و رفتار خویش در زمان حیات مادی سفر خواهند کرد و

این وجود تن پوش است که در جهان های روحی , حیات مجددی را برای روح

فراهم می سازد و قیافه ظاهر بشری را که مشابه قبل است , به وجود می آورد

که مستوجب اجر و زجر و جوابگویی و ادامه تکامل در مقابل اعمال و رفتار و

کردار گذشته زمان حیات مادی خود می باشد.

3- روح یا ذات وجودی عقل , در تمام عناصر و موجودات عالم به نسبت های

گوناگون وجود دارد و هیچ عنصر یا جسمی بدون عقل در عالم هستی دیده نمی

شود , به همین دلیل هم یکی از پیچیده ترین قدرت های ذاتی افراد را , روح

تشکیل می دهد و کسی به سادگی نمی تواند از آن آگاهی کاملی به دست

آورد.

عقل و روح پاک , از عالم ملکوت خداوند متعال بوده و این نیرو یا عنصر عقلی, از

سوی خلقت بر تمام ذرات عالم , منجمله نسل بشر عنایت کردیده و در هر عنصر

یا ماده ای , باعث به وجود آمدن حیات های آن شیء می شود و بنا به حکم

خلقت , در هر زمانی که این عنصر , موجودی را ترک کند , عدم وجود آن موجب

پایان عمر آن ماده یا عنصر خواهد شد و سپس , آن جسم مجبور به تبدیل یا

فنای ابدی است و عقل و روح هم پس از مدتی به اصل خود که خارج از ماده

است رجعت خواهند کرد.

درباره وجود عقل نسبی , در کلیه موجودات جاندار عالم , هیچ شک و شبهه ای

وجود ندارد . زیرا وجود عقل و شعور را در جانوران عالی به خوبی می توانیم

بیابیم و آنها را بشناسیم و چنین می توان بیان داشت , کسانی که با علم

سروکار دارند , منکر وجود حقیقت عقلی جانداران نخواهند بود و این اصل بر

همگان روشن می باشد.

جانوران تک سلولی که در خلقت خود تنها از یک سلول تشکیل یافته و مرکز

مغزی یا عصبی مادی برای عقل و شعور در بدن این موجود از نظر فیزیولوژِ و

ظاهری دیده نمی شود و در زمان حیات , حتی این تک سلولی نیز دارای عقل و

ادراک می باشد و وجود عقل از نظر علمی در این موجودات به اثبات رسیده است

و در برخی از مواقع که محیط نا مناسبی برای این موجودات ذره بینی فراهم

شود , فورا آنان واکنشی برای مبارزه با آن شرایط نامساعد از خود بروز می دهند

و در صدد بر می آیند تا با این شرایط بد , نوعی مبارزه یا مقاومت نمایند.

هر یک از جاندارانی که در برابر شرایط محیطی نامساعدی قرار می گیرند , و از

خود واکنش های سریع و به موقعی نشان می دهند , مسلما تمامی آنها باید

دارای نیروی عقلی بخصوص باشند که بتوانند بر شرایط موجود غالب آیند , تا

اینکه ادامه حیات دهند , وگرنه , هر موجود زنده ای که بدون عقل است , محکوم

به فنا می باشد و این عقل , خارج از جسم مادی قرار دارد و ربطی به مخ یا مغز

موجودات زنده ندارد . زیرا موجودی که تمام اسکلت مادی آن از یک سلول

تشکیل یافته است , چگونه ممکن است در داخل آن سلولهای مختلف مغز و

سلسله اعصاب و ... نیز وجود داشته باشد و با آن یک سلول بتواند کلیه اعمال

حیان خود را بگذراند؟

برخی از حیوانات مرجانی که زیر آب زندگی می کنند , دارای شاخ و برگ های

بلند و سوزنی شکلی هستند که این شاخ و برگ ها , دارای شکل مواج و بسیار

زیبایی است . برخی از ماهی ها برای تامین غذا و یا استراحت به داخل این

شاخ و برگ ها می روند , ناگاه تمام این رشته های مواج و زیبا در برابر وجود این

ماهی , از خود واکنش نشان داده و تمام جسم آن موجود تازه وارد را احاطه

کرده و آنرا در بر می گیرند و به شکل توپی در می آیند و نوک همان شاخه های

زیبا را وارد بدن صید خود می کنند و تمام ذرات وجود آن را می خورند و زمانی که

از آن صید یا ماهی , تنها اسکلتی از استخوان بجا ماند , دست و پای شاخ و

برگ مانند خود را به ترتیب از دور اسکلت آن حیوان باز می کند و تفاله های آن را

یدست امواج دریا می سپارند , و در انتظار طعمه دیگری باقی می مانند . توجه

می فرمایید برخی از حیوانات پست هم برای حفظ بقاء و ادامه حیات خود , از نظز

عقلی دست کمی از اکثر حیوانات پیشرفته ندارند و نمی توان آنها را موجوداتی

بی شعور دانست.

در سطح کره خاکی گیاهانی وجود دارند , علاوه بر اینکه غذای خود را توسط

ریشه های موجود تامین می کنند , مانند حیوانات مرجانی فوف , زمانی که

صیدی روی آنها می نشیند و یا برای استراحت کردن زیر پوشش آنها می آید , با

قوه ادراک و عقل و شعوری که در ذرات درون و برون خویش دارند . بتدریج شاخه

های خود را به اطراف آن می پیچانند و حیوان را در بین شاخه ها اسیر

می کنند و سپس تیغ های موجود در ساقه و شاخه ها را وارد بدن صید

می نماید و تمام خون و مواد آبکی جسم آنرا تا آخرین قطره می مکند و زمانی

که از آن حیوان فقط استخوانی بجا ماند , شاخه های خود را از اطراف بدن شکار

خود باز می کنند و تفاله باقی مانده را به زمین می فکنند و سپس آماده

شکاری دیگر می شوند.

برخی از گیاهان , وجود عقل و شعور را با احساس خویش بروز می دهند ,

زمانی که امواج نامتجانس و ناشناخته ای به بدنه آن گیاه نزدیک شود یا فردی

دست به شاخ و برگ گیاه بزند , این نوع گیاهان فورا در صدد عکس العمل در

مقابل آن رویداد بر می آیند و برگ و شاخه های کوچک خود را جمع می کنند تا

از گزند و آسیب امواج نا متجانس در امان باشند و یکی از نمونه آنها را می توان

از گیاه حساس نام برد که در اکثر شهر های شمال ایران می روید و به محض

اینکه فردی به برگ و شاخه های آن دست بزند , این گیاه عاقل برای حفاظت از

آن قسمت بدنه خود , فورا برگها و شاخه ها را در هم جمع می کند تا آنها آسیب

نبینند و چنانچه این حرکت توسط عوامل طبیعت انجام شود هیچ عکس العملی

را از خود بروز نمی دهد.

جمادات هم برای بقای خود احتیاج به یک نوع عقل و شعور حیات دارند تا این که

بتوانند از خود ایستادگی نشان دهند و زمان حیات خود را نسبت به تکامل

خویش سپری کنند.

از نظر علم روحی , باید به این واقعیت معتقد بود که تمام عناصر و موجودات عالم

دارای جسم اثیری مخصوص به خود هستند که عقل و شعور آنها در این جسم

جای دارد و در این اصل کلی , جمادات را نمی توان مستثنی دانست , چون آنها

هم باید دارای عقل و شعور مخصوص به خود باشند تا این که دوام و بقای حیات

خود را حفظ کنند.

افراد خدا شناس و معتقد بر این اصل واقفند که تمام قدرت و نیروهای حیاتی که

در جهان وجود دارند , از خداوند همانگونه که به حیوانات و نباتات برای ادامه

حیات عقل مرحمت فرموده است , به تمام عناصر و موجودات عالم نیز همچنین

لطفی عنایت کرده است و به همین علت هم در کتابهای آسمانی فرموده ,

تمام عناصر عالم به سوی من در حرکت می باشند , زیرا هر عنصر و یا موجودی

برای ادامه حیات احتیاج به وجود عقل دارد و هر موجودی با استفاده از همین

نیروی عقلی که خداوند از بدو خلقت در ذات او به ودیعه گذارده , می تواند به

حیات خود ادامه بدهد و جمادات هو جزو آفریده های او هستند و این قدرت

عقلی را در اتم های آنها قرار داده تا اتم ها و ملکول های بسیار کوچک هم جهت

ادامه حیات دورانی و ایجاد نظم و ترتیب , تابع همان قانون خلقت باشند و با

برخورداری از نیروی عقلانی ادامه حیات دهند.

در هر اتمی قدرت و وجود عقل کاملا ظاهر و نمایان است که پروتون و نوترون و

الکترون ها را در مسیر منظمی به حرکت و چرخش در می آورد و یا قسمت

هایی از آن را ساکن و بدون حرکت نگاه می دارد و اجازه تغییرات مختصری را به

گردش دورانی اتم ها نمی دهد و یا آنها را از گردش باز نمی دارد . عقلی که بر

این ذرات اثر می گذارد و باعث نگهداری و انضباط تحرکی و پایداری آنها

می شود , توسط ارتباط موجی عمل خود را انجام می دهد , یعنی در اثر گردش

این ذرات در داخل هر اتم امواج گوناگون و مختلفی به نسبت قدرت و تعداد و

سرعت این ذرات به وجود می آید و امواج عقل اثیری که این عالم حیات را اداره

می کند. بر این امواج اثر می گذارند و چنین نظم و انضباط دائم و مستمری را در

هر اتم مشاهده می نمائیم .

زمانی که عنصری در عالم بدست ما می رسد و آن را به صورت جامد و سفت و

سخت تشخیص می دهیم , هرگز نباید تصور به بی حرکتی و انجماد مطلق آن

داشته باشیم , بلکه می بایست آن عنصر را همچون سایر موجودات دیگر عالم ,

جزو عناصر زنده بدانیم . زیرا دلیل زنده بودن , تنها در حرکت ظاهری شیئی

نخواهد بود , بلکه مربوط به وجود قدرت های عقلی و روحی آن عناصر و یا

موجودات است.

از نظر شناخت های روحی , تمام عناصر و موجودات عالم از حیوان و نبات گرفته

تا جماد , دارای عقل حیات هستند ولی نه عقلی که موجودات ذیشعور ,

بالاخص نسل بشر از آن برخوردار است , بلکه آنها از عقل اثیری عالم استفاده

می کنند و حکمت و قدرت عالم اثیری که عقل هم ذره ای از آن می باشد , در

دست خداوند متعال است و بر تمام مخلوق و موجودات خلقت اثر می گذارد.

در ذات افراد , یک سلسله مسائل بنیادی دیده می شود که باعث به وجود امدن

حالت های دگرگونی در زندگی افراد می شوند و تمام علما و دانشمندان جهان

, مشتاقانه تشنه شناخت پاسخ های صحیح وو قانع کننده ای نسبت به این

حالت های موجود در نسل بشر می باشند , ولی متاسفانه چون حقیقت

شناخت ذات وجودی چنین حقایق و موضوعاتی , خارج از قلمرو احساس و تجربه

و دست آوردهای علمی بشر تا این زمان است و از جوابگویی صحیح و کامل آنها

همه عاجز و ناتوانند , ضمن این گونه پاسخگویی و جواب به آنها را

هرگز نمی توانیم از علوم تجربی انتظار داشته باشیم و تنها راهگشا و

پاسخگویی چنین مقوله هایی را می توان از بروز عقل و خرد روحی پرسید .

چون عقل و خرد هر فردی در اصل در اختیار قدرت های روحی اوو قرار دارد , لذا

حل تمام مشکلات را باید از قدرت های روحی هر کسی انتظار داشت نه از مخ و

جسم مادی.

در حقیقت , تمام شناخت ها و حل صحیح همین مسائل هستند که می توانند

مهمترین نقش را در معنی دار کردن و ارزش بخشیدن به زندگانی فردی یا

اجتماعی افراد ایفاء کنند و هر کسی در تمام طول عمر و گذران زندگانی ,

همواره در حال احساس حالت های درون و بیرون خود است و در نتیجه به طور

دائم و مستمر با ادراک و احساس و عقل و تمایلات نفسانی خویش درگیر

می باشند.

کلیه موجودات و عناصر عالم هستی دارای نوعی قدرت عقلی هستند و در عالم

کائنات فقط یک عقل کل وجود دارد که تمام این عقل ها را تحت اراده و کنترل

خود درآورده است و تمام عقل های موجود عالم از آن عقل کل تغذیه , تفکر ,

اندیشه و ادامه حیات می دهند و هیچ عقل و شعور و اراده ای مافوق عقل کل

جهان هستی وجود ندارد.

مواد تشکیل دهنده تمام عناصر و موجودات سطح کره زمین و عالم , از یک منبع

سرچشمه می گیرند و بدوا از نظر خلقت و ادیان از عنصر یکسانی به وجود آمده

اند . یعنی تمام اجسام عالم از امواج مختلف و بهم فشرده ای تشکیل شده اند

که هر یک از آنها دارای مشخصات و مختصات موجی مربوط به جنسیت خود

می باشد , ولی زمانی که به تمام عناصر تشکیل دهنده کره خاکی و جسم

مادی بشر می نگریم و انها را تجزیه و تحلیل می نمائیم , با کمال تعجب در

می یابیم که کلیه عناصر تشکیل دهنده این دو

(کره خاکی و جسم مادی )

در اصل یکی هستند , یعنی تمام عناصری که تشکیل دهنده پوسته کره خاکی

می باشند , بگونه ای جوهروار , جزو این جسم مادی نیز گردیده اند و وقتی که

خداوند در کتاب های آسمانی می فرماید که بشر را از خاک آفریدم منظور راز

قدرت و جوهر تمام عناصر مادی کره خاکی است نه اصل خاک که از مقداری

سلیس و عناصر دیگر معدنی تشکیل یافته است و دلیل آن هم تکامل هایی

است که ذات بشر از جمادی و گیاهی به حیوانی انتقال داده است و امروزه

می بینیم که این جسم مادی دارای خاصیت تمام عناصر عالم خاکی می باشند

که از عقل کل عالم هستی قدرت تحرک و تعقل خود را بدست می آورند و از

سوی آن عقل کل تغذیه می گردند و در هر زمانی که این حمایت عقلی از عناصر

عالم به هر دلیلی برداشته شود , آن عنصر یا ماده و موجود , محکوم به نوعی

تغییر شکل یا فنای ظاهری است که ما انرا مرگ می نامیم.

نوشته : حسن رهبرزاده

 

 

 

 

00000000000000000000000000000000000000000000000

 

خاطره هر رویداد و واقعه ای که ضمیر آگاه

( یعنی من در قالب مادی ) شاهد آن باشد

اثرات آن تا مدت ها در این ضمیر باقی می ماند و به دلیل این که

گنجایش این ضمیر محدود است , لذا متناسب با شدت و ضعف تاثیر

رویدادها , مدتی اثرات ذر آن باقی می مانند و سپس به ضمیر ناخودآگاه

انتقال می یابند و از نظر ظاهر , فراموش می شوند . این وقایع گاهی بنا

به بعضی علل , از قبیل رویدادهای مشابه اتفاقات قبلی یا رفتار و

گفتاری از طرف دیگران که قبلا نیز مشابه آنها در زندگی ضمیر آگاه رخ

داده اند , مطالب گذشته تداعی شده و از سطح ضمیر باطن , به سطح

ضمیر آگاه می آیند و با رویدادی دیگر , مجددا به ضمیر ناخودآگاه

می روند و فراموش می شوند.

بعضی از اوقات , افرادی را می بینیم که تمام خاطرات و رویدادهای

گذشته خود را در هر لحظه می توانند به خوبی و با تمام جزئیاتش بیاد

آورند , ولی بعضی دیگر را مشاهده می کنیم که اکثر خاطرات مهم

زندگی خود را هم به سختی بیاد می آورند یا افرادی را مشاهده

می کنیم که , نام یا قیافه دوست چند سال پیش خود را بطور کلی از یاد

برده اند و گاهی هم به افرادی بر می خوریم که دوست بسیار قدیمی

خود را , به نام و از روی قیافه وحتی با بسیاری از خاطرات آن سالهای

قدیم , بخوبی بیاد دارند . این حالت مربوط به گنجایش ضمیر آگاه افرادی

است که برخی از آنان می توانند اطلاعات بیشتری را در ضمیر ناخودآگاه

خود ذخیره کنند و بعضی دیگر ضمیر آگاهشان کم ظرفیت است و باید

اطلاعات را هرچه زودتر به ضمیر باطن ( یا زود فراموش کردن )خویش

انتقال دهند . به افراد دسته دوم معمولا کم حافظه یا فراموشکار لقب

می دهند , در صورتی که چنین نیست , چون امروزه اکثریت قریب به

اتفاق اشخاص , این حالت در آنها دیده می شود و دلیل آن این است که

به علت مشغله و گرفتاری های مختلف روزمره ذهن و حافظه خود را

بیش از اندازه درگیر کارهای خویش نموده اند و آنچه مسلم است ,

گنجایش حافظه هیچ فردی نامحدود نیست و یقیتا زمانی فرا می رسد

که اطلاعات زیادی را نمی تواند در خود نگهداری کند و مازاد آن را که

مربوط به گذشته و کم اهمیت تر هستند , بتدریج به ناخودآگاهی انتقال

می دهد سپس این شخص , در نظر دیگران کم حافظه یا فراموشکار

جلوه گر می شود , در صورتی که اگر بار اضافی اتفاقات روزمره و

کارهای زندگی از دوش آن شخص برداشته شود آنگاه مشاهده

می شود که همان فرد از قدرت حافظه و تفکر بسیار خوبی برخوردار

است.

در این راستا افراد بیسواد و کم مشغله , چون اطلاعات کمتری را به

ضمیر آگاه خود انتقال می دهند , لذا ضمیرشان فضا و فرصت زیادتری

برای نگهداری خاطرات زندگی دارد و در نتیجه پر حافظه قلمداد می

شوند . البته تنها آن بخش هائی از اطلاعات و داده ها در ضمیر آگاه باقی

می مانند که مستقیما در زندگی افراد اثر بخش هستند . فرضا اگر

خاطره گرسنگی منفی باشد و در ضمیر آگاه ثبت شود , پس از سیر

شدن فرد , این خاطره به کلی از ضمیر آگاه محو می شود.

در مواردی که اتفاقات و رویدادهای منفی توسط عقل تجزیه و تحلیل

می گردند و خوب و بد آن نسبت به یکدیگر خنثی می شوند . اثرات

منفی آن رویداد یا داده ها وارد ضمیر باطن نمی شوند و در نتیجه عقده

ای در فرد ایجاد نخواهد شد .

بعضی افراد قادرند برخی از عقده های خود را تا مدت ها از دیگران پنهان

دارند و در مقابل آنان , افرادی نیز وجود دارند که توانایی این کار را ندارند

و با وجود تذکراتی که اطرافیان به آنها می دهند , ولی همچنان بر

هرکات و اعمال و رفتار خود باقی هستند . نمونه این افراد می توان

کسانی را که دروغگو هستند یا اشخاصی که نمی توانند جلوی دزدی

کردن خود را بگیرند , نام برد . چون آنان از انجام این عمل , در خود

احساس نوعی آرامش و شعف خواهند کرد .

برای شناخت این که بدانیم فردی آن عمل یا گفته خود را از روی عقده

انجام می دهد یا خیر , باید دقت کنیم که آیا گفته های او با عمل و سن و

تحصیلات , تجارب , فهم , شعور , شخصیت شغلی و ... وی مطابق

هست یا نه . اگر حرکات و اعمال عجیب و غریبی دارد تا به گونه ای توجه

دیگران را نسبت به خود جلب کند و چنین وانمود نماید که دارای نوعی

شناخت یا واخوردگی قبلی , در این زمینه می باشد . حال آنکه همان

رفتار و اعمال , خود نشان دهنده عقده در او خواهد بود و این حالتها مثل

کسی که , چشم دیدن باسوادتر از خود را ندارد و سعی دارد که بگونه

ای از او ایرادی بگیرد , یا فردی که از زیباتر از خود ایراد می گیرد, یا افراد

ضعیفی در اکثر محافل از رشادت های دروغین خود سخن می گویند و

با این گفتار و اعمال و رفتار , سعی دارند خود را در نظر دیگران برتر از

وجود ذاتی خویش جلوه دهند.

یکی دیگر از عقده های فراوانی که در بین افراد وجود دارد , عقده

حسادت است , وسواس یک تظاهر دیگر از افراد عقده ای است که اکثرا

به صورت نوعی بیماری در برخی از اشخاص متجلی می گردد. در مورد

این عقده وسواس , ضمیر آگاه , اراده و قدرت خود را در مقابل این

بیماری روانی از دست می دهد و دیگر نمی تواند برابر اعمال و رفتار غیر

منطقی اندوخته های منفی ضمیر ناخودآگاه که اثرات آن برای شخص

عادی شده است , مقاومت نماید . اینگونه افراد اگر قبول کنند که بیمار

هستند و در همان موقع به متخصص مراجعه نمایند . به راحتی می

توانند از آن گرفتاری و بیماری نجات یابند . در این میان افراد عصبانی و

جوشی , ضمن این که دارای ناراحتی اعصاب و روان می باشند , از یک

نوع عقده نیز برخوردارند . زیرا اگر کسی بر خلاف میل و خواست آنها

حرفی بزند یا عملی انجام دهد , آنان فورا از کوره در می روند و عصبانی

می شوند و گاه نیز ممکن است در حال عصبانیت و فریادهایبیجای

خود , موجب خسارات و صدماتی برای خود یا دیگران بشوند.

افراد عقده ای , از برخی نظزها دارای خصوصیات مشترکی هستند . از

جمله این که اکثر آنها فهم و درک خود را به مراتب بیشتر از دیگران

می دانند . در مجالس میهمانی کمتر شرکت می کنند . اکثرا به اطرافیان

خود ظنین هستند و همیشه آنها را خطاکار می دانند و سعی می کنند

نظریات اطرافیان را مطابق میل خود تغییر دهند . اغلب آنها رفتارشان با

دیگران به طوری است که آنها را به گونه ای آزار می دهند لذا نزدیکان

آنان اغلب سعی می نمایند از ایشان دوری گزینند.

این افراد از نظز ظاهری به دو دسته تقسیم می شوند . یک دسته

آنهایی هستند که حالت های روانی و عقده خود را از دیگران پنهان می

کنند و اغلب در اجتماعات فامیلی و خانوادگی گریزان و عزلت گزین

هستند و دچار ناامیدی , یاس و افسردگی می باشند.

دسته دوم افرادی هستند که دوست دارند در تمام مجالس و مکان ها

حضور داشته باشند و خواست های بی مورد خود را به اطرافیان و اقوام

خویش تحمیل کنند و برای مهم جلوه دادن خواست و اعمال خود ,

دست به اقدامات بسیاری که برخی از آنها نیز خطرناک نیز می باشند

بزنند و در مقابل نظریات اطرافیان , انعطاف پذیری چندانی ندارند و

همیشه زیردستان و افراد خانواده خویش را به خاطر ارضاء خواست و

تمایلاتشان , در مقابل خطرات و نا ملایمات قرار می دهند , زیاده گویی و

دروغ گفتن یکی دیگر از اعمال آنها است و همیشه سعی دارند گفته

های نادرست خود را به گونه ای منطقی در محافل و مجالس جلوه

دهند و برای دیگران , آنها را موجه و مستدل بیان نمایند.

 

00000000000000000000000000000000000000000000000000000000

 

 

اثرات خود صحبتی

 

درمان های روحی و روانی , برخلاف درمان های جسمی , احتیاج به دارو یا غذاهای بخصوصی ندارند و این در نوع معالجات با تغییر دادن حالت های روحی و روانی گذشته و به وجود آمدن حالت هایی جدیدتر صورت می پذیرند. چنانچه تغییر حالتی که در شخص به وجود می آید , در حد نیاز بوده و برای رفع آن ناراحتی کافی باشد , ناراحتیهای موجود نیز برای همیشه از فرد دور می شوند و در غیر اینصورت , اثرات آن موجب می گردند که تا حدی از ناراحتی های بیمار کاسته گردد و در نتیجه , آن ناراحتی درمان قطعی نمی گردد.

هماگونه که قبلا گفته شد . در وجود هر فردی دو ضمیر وجود دارد که هر کدام از آنها در زندگی عهده دار وظایف مخصوص به خود می باشند , این دو ضمیر طوری در جسم و روح اثر می گذارند که هیچ یک از آن دو , در کار دیگری دخالت مستقیمی ندارند , ولی اغلب از طریق غیر مستقیم به یکدیگر کمک هایی می نمایند . یکی از حالت های مهمی که گاهی این دو ضمیر می توانند در کار دیگری دخالت نمایند , زمانی است که خود شخص خواستار دخالت آنها در کار یکدیگر باشد و معمولا این خواسته به دو صورت انجام می گیرد.

گاهی شخص از وجود عقده درونی خویش مطلع است , ولی درصدد رفع آن بر نمی آید , لذا روز به روز عقده های وی بیشتر وعمیق تر می شوند و وقتی که عمق عقده های وی به حد معینی از فشارهای درونی رسید , ضمیر باطن اقدام به بروز آن عقده ها می نماید و حالت آن را به گئنه ای در ظاهر فرد می نمایاند.

چنین اشخاصی گاهی اعمال و رفتار نادرستی را از خود بروز می دهند که اغلب افراد سالم , اصطلاحا به آنان مردم نادرست و عقده ای , با اعمالی ناپسند می گویند . طبیعی است که معالجه این افراد بسیار مشکل است و هر فردی فقط بر مبنای خواندن یکی دو کتاب و داشتن اطلاعات ناقص نمی تواند آنان را درمان کند و فشارهای روحی و عقده ها را از وجود آنان دور کند.

نوع دوم این که شخص از وجود عقده ها و ناراحتی درونی خویش اطلاع دارد و مایل است آن را بگونه ای از ئرون خود برطرف کند .

مداوای روحی و روانی این گونه بیماران , از نوع قبلی به مراتب سهل تر صورت می پذیرد , یعنی در اینجا با دخالت و کمک دو ضمیر در افراد و بکارگیری اعمال و روشهایی سالم , در مدتی معقول حالت تعادل روانی به شخص بیمار دست می دهد و سلامت خود را بتدریج یا دفعتا باز می یابد.

ضمیر آگاه , تمام آگاهی و دانسته ها و خواسته های زمان بیداری را عهده دار است و فعالیت های آگاهی اشخاص را به طور مستمر تحت کنترل خود دارد . این ضمیر قادر است محفوظات و دانسته ها را تا زمان معینی در خود نگهداری نماید و در صورتی که آن مطالب یا آگاهی ها مورد استفاده مجدد یا دائم فردی قرار نگیرد و به صورت عادت در نیایند , آنها را بتدریج به بایگانی عظیم و حجیم ضمیر باطن تحویل می دهد که از نظر ظاهر , این مطالب فراموش شده به حساب می آیند و در این زمان از محفوظات ضمیر آگاه خارج می گردند و در هر زمانی که ضمیر آگاه احتیاج به این دانسته ها داشته باشد , آنگاه از طریق به وجود آوردن خوابهای مصنوعی می شود از آن اطلاعات آگاهی بدست آورد.

برخی از این دانسته ها یا رویدادهای خوب و بد گذشته که در حال حاضر در بایگانی ضمیر باطن فرد نگهداری می شوند , گاهی بنا به بعضی علل روحی ع مجددا در ذهن افراد تداعی می شوند و به سطح خودآگاه می آیند . آنهایی که خااطره بدی را با خود حمل می کنند , در فرد تولید حالت های روانی نامناسب و در اکثر موارد بروز استرس و فشارهای روحی و افسردگی بی دلیل و ... می نمایند و آن دسته از خاطرات گذشته ای که با خود خاطرات خوب را همراه دارند . موجب گشاده رویی و خوشحالی های به ظاهر بی دلیل در افراد می گردند . با روش درمان های مختلف روحی , اغلب این ناراحتی هایی که از مدت ها قبل در ضمیر ناخودآگاه نفوذ کرده و امروز به گونه ای در فرد ظاهر شده اند , قابل درمان می باشند , به طوری که پس از معالجه روحی , آن خاطرات گذشته به ضمیر افراد باز نگردند.

یکی از ساده ترین روش های خود درمانی های روحی , روش ((خود صحبتی )) یا صحبت کردن با ظمیر باطن خویش است و برای انجام این تمرین می بایست حدود سه ماه و روزانه سه بار در مقابل آئینه ای استار و برنامه هایی را که باید در آن روز انجام شود , برای تصویر خود چند بار و با دقت بازگو نمود و سپس کار روزانه را دنبال کرد . در خلال مدتی که سر کار هستید , این برنامه ها را یکبار دیگر با خود تکرار نمائید و در مدت روز نیز سعی کنید آنچه را که صبح به خود گفته و تصمیم گرفته اید را انجام دهید و پس از فراغت از کار , تصمیمات گرفته شده صبح را مجددا بررسی نمائید و کارهایی که به خود قول داده اید بپردازید و در مقابل هر یک از اعمال و افعالی را که انجام داده اید , می بایست از ضمیر باطن خود سپاسگذاری نمائید و برای آنچه که مطابق برنامه ریزی های صبح انجام نشده , به دنبال علت عدم اجرای آن بگردید . پس از رسیدن به منزل (غروب یا شب) مجددا جلو آئینه باستید و درباره کارهایی را که در آن روز انجام نداده اید , به تصویر خود در آییتنه به این مضمون قول دهید :((آنچه را که امروز انجام نداده ام , فردا جبران خواهم کرد و آنها را کامل خواهم کرد )) این کار را باید هر روز انجام دهید تا پس از گذشت مدتی لازم , کاملا بر اراده خود مسلط گردید و آن خواست باطنی را بتوانید بطور صحیح انجام دهید.

طبیعی است که در خلال این تمرینات , آن عادات زشت و اعمال و رفتار ناشایست که ناشی از ناراحتی های روح و روان و عقده های درونی می باشند بتدریج در فرد فرو کش کرده و کم کم از بین می روند.

البته انجام عمل خودصحبتی بهتر است در اطاقی خلوت و درو از سر و صدا صورت پذیرد.

بسیاری از افراد تصور می کنند , هر کار یا عملی که آموزش و تمرین و اجرای آن بسیار سخت باشد , نتیجه بهتری نیز در پایان دارد و باور نمی کنند که فردی بتواند با یک حرکتی بسیار ساده , مانند خود صحبتی , ناراحتی های درون و عقده های چندین ساله را از خود دور کنند یا برخی از اعمال و عاداتی را که چندین سال متمادی موجب اذیت و آزار روح و جسم وی بوده است با روش ساده ای از بین ببرد و برای رفع آن حتما باید کیلوها دارو مصرف کند یا زیر تیغ جراحی قرار گیرد , در صورتی که اگر فردی با خودشناسی کافی و ایمانی راسخ در صدد برطرف کردن هر نوع مرض یا ناراحتی در وجئد خود باشد , با انجام اعمال روحی که خود صحبتی یکی از ساده ترین روش آنها است , بسیار سهل و آسان قادر خواهد شد از چنگ آنان رهایی یابد و چنانچه شما که خواننده این مطلب هستید به این حقیقت مسلم باور ندارید , عمل کنید و سپس پی به قدرت آن خواهید برد.

 

لطفا نظرات خود را جهت بهتر شدن هر چه بیشتر این بلاگ بنویسید

 

......................................................................

 

 

تقدیر و سرنوشت

 

بشر دز زندگی خود همچون باغبانی است که بذر سرنوشت را با دست خود می کارد . این بذر پس از گذشت مدت ها و در موقع مناسب , محصول و نتیجه می دهد. در گذشته ها که بشر آرام تر می زیست و کند تر حرکت می کرد و عجله و اضطراب بر او مستولی نبود , وقت بیشتری داشت تا اینکه بتواند به حقایق و چگونگی و چراهای حیات خویش بیاندیشد . ولی بشر امروزی به علت فشارهای متعدد و تاثیر تبلیغات , مبنی بر استفاده از حداکثر قدرت اراده با هر درجه از شدت ممکن , برای کسب موفقیت های بیشتر مادی از تفکر نمودن و اندیشه کردن درباره حقایق حیات و چگونگی ذات وجود خود , غافلتر از گذشته شده است.

یکی دیگر از دلایل عدم شناخت های کافی , تخصص های علوم مختلفه ای است که برخی از افراد در جوامع کسب می نمایند و پس از آن دگرگونی هایی در حالت روحی و روانی و شناخت آنان به وجود می آید و تصوراتی را در زمینه های مختلف می نمایند و تمامی آنان را از نظر خود صحیح و کامل می دانند , چون درباره یک مطلب خاص اطلاعات مکفی بدست آورده اند و در این موقع چنین تصور دارند , که با همان شناخت محدود خود , می توانند درباره هر مطلب با موضوعی نظریه قطعی اعلام نمایند . کما اینکه کسب پیروزی در نحصیلات کلاسیک بخصوص و رشته ای , به آنها این باور را داده است که از هر نظر انسانی متکامل و متعالی شده اند و از علم محیط و محاط هیچ چیزی کم ندارند . حال آن که حقیقت و واقعیت تکامل و تعالی , ربطی به تحصیلات دانشگاهی و یا تخصص های سطح بالا در زمینه تکنولوژی یا علوم دیگرزمینی ندارد. گروه بسیاری متوجه این امر مهم نیستند که تعالی در شناخت حقایق عقلی , مربوط به ایجاد رابطه ای هرچه با محبت تر نسبت با همنوعان و از خود گذشتن برای برآوردن احتیاج نیازمندان و یقین داشتن و باور کردن قدرت های خداوند یکتا و راستگوئی و درست کرداری و کسب هرچه بیشتر شناخت های عمومی درباره آفرینش ( از خود تا خدا ) و امثالهم است و ربطی به تحصیلات کلاسیک تنها ندارد , ولی علم و دانش های محیط می تواند در آن موثر باشد و در نحوه آموزش کمک های شایانی بنماید.

درباره وجود تقدیر و سرنوشت , باید به داستانی واقعی که چندین سال قبل برای خلبانی در اروپا رخ داده است توجه کامل مبذول گردد . چون رویداد و انجام چنین رخدادی , برای بسیاری از افراد کاملا باور نکردنی است , ولی حقیقت الهی , علمی وعینی دارد . البته باید گفت که مشابه چنین اتفاقاتی به شکل و نحوه ای دیگر , در زندگانی اکثر افراد بگونه ای به وقوع پیوسته و اغلب افراد جهان با چنین پدیده هایی آشنایی کامل دارند .

روزی یکی از خلبانان , با هواپیمای جنگی خود , در حال انجام پرواز آزمایشی بر فراز کوه های آلپ بود که ناگاه موتور هواپیمایش دچار نقص فنی شد و او با اجازه برج فرودگاه , هواپیما را ترک کرد و از آن بیرون پرید به امید اینکه پس از خروج از هواپیما و با کشیدن بندی که او را به صندلی متصل نموده است , اولا : صندلی را از خود جدا کند و ثانیا : چتر نجات او باز شود.

خلبان سانحه دیده , و وحشت زده , همچنان که در فضا معلق بود , کوشید تا بندهای صندلی را بگشاید و آنرا از خود جدا کند و چترش را باز کند , ولی هرچه تقلا کرد , موفق به انجام آن نشد و با همان حالت , از ارتفاع چند هزار پائی , با سرعت و به حالت سقوط آزاد اجسام , به کوه یخی که زیر پایش سر به فلک کشیده بود , برخورد کرد . هلیکوپتر نجات پس از مدت زمان کوتاه او را زنده در دامنه کوه پر از برف و یخ زده آلپ یافتند , در حالی که چترش باز نشده بود , تقدیر توامسته بود او را سالم از آن ارتفاع به دامنه کوه برساند.

آیا چنین اتفاق را نمی توان تقدیر زنده بودن وی دانست؟

به طوری که خود خلبان در این زمینه بعدا اظهار کرده بود , پس از آن که متوجه شد که چترش باز نمی شود , از فرط ترس و وحشت در آسمان بیهوش گردید و ناخواسته صندلی و چترش به شیب خاصی از کوه پر از یخ برخورد نمود که زاویه تماسش طوری بوده که هیچ ضربه ای در این برخورد به او وارد نیامد و فقط باعث سر خوردنش از بالا به پائین گردید . همانطور که صندلی و چتر به پشتش بسته شده بود تا دامنه کوه سر می خورد و سرعت او کم شده و متوقف می گردد و پس از مدتی به هوش می آید و خود را سالم و بدون عیب و نقص در دامنه کوه پر از یخ و برف می یابد .(از روزنامه پرواز سال 1350)

گاهی ملاحظه می شود , کاری را که می خواهیم به انجام برسانیم , به دلایلی امکانپذیر نمی شود و مرتبا کارها بهم گره می خورند و زمانی برخلاف حالت قبل , هرچه می خواهیم کاری را انجام ندهیم , اوضاع و احوال و جو محیط طوری بهم جفت و جور می شوند که آن کار خود به خود صورت می گیرد و یا گاهی که می خواهیم کاری را انجام دهیم , موفق نمی شویم و اجبارا آن را در اوایل یا نیمه راه رها می کنیم و پس از چندی خود به خود انجام آن کار صورت می پذیرد و نیز مشاهده کرده ایم , زمانی که می خواهیم کاری را انجام دهیم , ولی کاری دیگر بر آن پیشی می گیرد و به سرعت تحقق می یابد. در این راستا اگر هوشیار باشیم و دقت به علت و چگونگی آنها نمائیم خواهیم فهمید که هرکداماز موارد بالا , بنا به حکمت و دلیل خاصی تحقق یافته اند که ما از علت آن آگاهی کاملی نداریم.

بعضی ها معتقدند که بشر کاملا در انجام خواست های خود مختار و آزاد است و گروه بسیاری دیگر اعتقاد بر این دارند که بشر بدون خواست خودش و به حکم اجبار به زمین آورده شده و تمام زندگی وی در طول عمر از قبل برنامه ریزی شده است و با ادامه آن مسیر , پس از سالها زندگی کردن در زمین خواهند مرد و در نتیجه اعمال و رفتار و کردار زندگی او بر پایه جبر استوار است و در این راستا هیچ اختیاری از خود ندارد.

عده ای نیز بر این باورند که نسل بشر در زندگی نه کاملا بی حد و حصر آزاد است و نه کاملا محدود و مقید , بلکه ادامه حیات وی آمیخنه ای از هر دو آنها است , یعنی هم آزادی دارد و هم محدودیت و هر کدام به دلیل و نسبت خاصی است و شباهت آزادی و محدودیت نسل بشر در طول زندگی مانند مسافر هواپیمائی است که اجازه دارد در داخل هواپیما بنشیند , راه برود , با دوستانش صحبت کند و از غذاهای موجود در هواپیما تناول کند و ... ولی برای کنترل و هدایت هواپیما از مبدا تا مقصد هیچ اجازه و اختیاری ندارد , زیرا خلبان در مسیر پرواز ( تقدیر یا سرنوشت ) است که او را جائی به جای دیگر می برد . مقصد هم قبلا توسط مقاماتی دیگر ( کسی غیر از خلبان ) تعیین شده و مشخص گردیده است . این مقصد را هم خود او قبل از این که سوار هواپیما شود , برای خود خواسته و بلیطش را خریداری کرده است . یعنی با اعمال و رفتار و کردار و روابطی که داشته , شرایطی به وجود آمده که حال مجبور است با ادامه و تحمل شرایط موجود در این هواپیما به آن مقصد برود.

در این سفر خلبان هم اجازه ندارد از مسیر تعیین شده توسط سازمانی که به وی اجازه پرواز داده است تخطی نماید. اگر احیانا بنا به دلائل بوجود آمده خلبان بخواهد در مسیر خود تغییری بدهد , باید از سازمان متبوع پروازی محیط کسب اجازه کرده و چاره جویی نماید و در صورتی که آن سازمان مربوطه موافقت کند , آن تغییر اجباری را عملی می سازد.

در زندگی افراد بشر , روح نقش خلبان , جسم نقش مسافر , هواپیما نقش محیط زندگی و تقدیر و سرنوشت و کائنات نقش سازمان دستور دهنده خط پروازی و تعیین کننده مسیر حرکتی را بعهده دارند.

تقدیر , سلسله اعمال , حالات , رفتار , آثار و حوادثی است که از بدو تولد به صورت رشته های بهم پیوسته در مسیر زندگی افراد قرار می گیرند و با قدرت لایزال و به طور ناخواسته و زوال ناپذیر , هر فردی را به سوی خود می کشاند به طوری که گاهی آن فرد متوجه می شود , هیچ عملی در مقابل این رویدادهای نا خواسته از او ساخته نیست . نمونه ای دیگر از چگونگی وجود تقدیر و سرنوشت را در برخی از افراد مدیوم می توان تشخیص داد , کما اینکه , مدیوم الهامی و روشن بین , اکثرا قادرند , گذشته , حال و آینده افراد بازگو نمایند که عینا تمامی آنها در گذشته اتفاق افتاده و در آینده نیز به وقوع می پیوندند؟

از سوی دیگر پیشگو و آینده بین ها در این جهان وجود دارند که حتی قادرند سرنوشت آینده جوامع را هم ببینند و پیشگوئی کنند و این حقیقت بدین معنی است که جوامع هم سرنوشت و تقدیری مخصوص به خود دارند مشروط بر اینکه خوانندگان این مطلب را سطحی ننگرند و نویسنده را فردی خرافاتی ندانند و قدری واقع بینانه تر به حقایق موجود در حیات خود و اطرافیان خویش بنگرند و پس از آن در این زمینه قضاوت یا اظهار نظر نمایند.

تقدیر و سرنوشت هر کس به اراده و بدست خداوند می باشد و از روز اول با وضع تکاملی او با شخص متولد می شود و در حیات فرد ادامه می یابد و با مرگ ختم می شود و جزو ذات وی منظور می گردد و خواست افراد در آن هیچ تاثیری ندارد و این روح است که باعث بروز آن می شود و جسم یا محیط و ... هیچ تاثیری بر آن ندارند.

جسم بشر دارای پنج حس است که پاسخگوی کلیه احساسات موجود در ذات وی نیست . حواس پنجگانه بشری هرگز درکی از تقدیر و سرنوشت افراد نخواهند داشت و تنها موجب ایجاد تسهیلاتی جهت ادامه حیات می گردد.

حال می دانیم که تقدیر و سرنوشت مربوط به گذشته مراحل تکاملی فرد بوده و با اعمال قبلی وی , برای آینده تدارک دیده شده است و در زندگی هر فردی نقش مهمی دارد و اجبارا باید به آن تن در داد به همین علت هم نباید نگران زندگی خود و وابستگان خود باشیم , زیرا تحقق و بروز هر نوع تقدیر , گامی است بسوی تکامل بیشتر و تمام افراد بحکم اجبار , در مسیر تکاملی قرار دارند و تا فردی به تکامل نرسد , لیاقت رسیدن به عرش کبریایی را ندارد.

بشر در طول زمان حیات مادی خویش , به هیچ عنوان توان درک و سنجش حرکات و رفتار نیروهای کائنات را ندارد و اگر بخواهد در این زمینه تلاش کند تا اینکه بتواند در حدی از مطالب و وقایع و چگونگی حرکات کائنات آگاه شود , با این علم محدود و نارسای خود , عملی بسیار مشکل و ناشدنی را دنبال می کند , مگر این که در یک زمان بخصوص , مسئله ای لاینحل از طریق قدرت کائنات و بطور غیر مترقبه بگونه ای در جهان حل شود و شناخت آن در اختیار بشریت قرار گیرد و سپس نسل بشر آن رشته را جزو علوم مکشوفه عصر خود بداند . نسل بشر در کره خاکی زمین هنوز نتوانسته به رشد کامل عقلی خود دست یابد و تا کنون موفق نشده بخش کوچکی از مجهولات عالم و جهان خود را بشناسد , ولی در این مورد شاید برخی از موجودات کرات دیگر عالم , تاکنون توانسته باشند به ذره ای از اسرار و رازهای خلقت و آفرینش پی ببرند.

اشیاء پرنده و امواج ناشناخته ای که گاهی از کرات دیگر به سوی زمین می آیند , به دانشمندان و افراد بشر خاکی ثابت کرده اند که مسلما در سایر کرات عالم , حیات وجود دارد , و مبنای علم در آنجا به مراتب بالاتر از کره خاکی است و پیشرفت های علمی ناشناخته ای در سماوات وجود دارند و از نظر شواهد عینی می دانیم که علم موجود در کره زمین , به مراتب کمتر و پائین تر از علوم موجود در برخی از کرات دیگر عالم است.

یکی از دلایلی که بشر تا کنون نتوانسته به شناخت علم و درک نیروهای ماوراءالطبیعه و قدرت های نهانی دست یابد , اتکاء به این علم ناقص و ناباوری های او است و به همین علت هم در حال حاضر اندیشیدن بشر به اسرار عالم و پدیده های آسمانی و نیروهای مرموزی که در زندگانی روزمره افراد نقش مهمی را ایفا می کنند , بی نتیجه بوده وبه زودی برای این نسل پیروزی و موفقیتی از نظر کسب آگاهی و شناخت در بر نخواهد داشت . ولی آنچه مسلم است , حقیقت مطلب دیگری است که روزی شناخته خواهد شد , کما اینکه در همین کره خاکی افرادی وجود دارند که اطلاعات ذیقیمتی از ناشناخته های عالم دارند , ولی به علت ناباوری های اکثریت قریب به اتفاق مردمی که شناختهایی از این حقایق ندارند , آنها را بیان نمی کنند . یا اجازه بیان به آنها داده نمی شود.

گروهی از افراد ناآگاه معتقدند که هیچکس نمی تواند از سرنوشت خود آگاه باشد . در حالی که عملا مشاهده می شود برخی از افراد روشن بین در حالات مناسب روحی می توانند با روشن بینی های گوناگون در آینده افراد سیر کنند و حقایقی را از آینده را برایشان بازگو نمایند و حتی زمان مرگ خود را بدانند.

در زندگی گاهی شاهد این مطلب هستیم که برخی از افراد تصمیم می گیرند که با سرنوشت خود مخالفت ورزند و به اصطلاح با جنگیدن با تقدیر , به گونه ای سرنوشت خویش یا دیگری را تغییر دهند و زندگی آرام خود را در تلاطم اندازند و یا از زندگی پر ماجرای خود دست بردارند و آرامشی بهتر بدست آورند , در حقیقت با انجام و اجرای این عمل , خود را در مسیر حقیقی سرنوشت خویش قرار داده اند , نه اینکه در جهت مخالف با آن پیش رفته اند.

سالها است که بشر با تمام توان خود کوشیده تا بتواند بر عوالم دیگر کائنات دست یابد , ولی با پیاده شدن در کره ماه و حرکت به سوی چند نقطه نزدیک در منظومه شمسی و ارسال وسیله های علمی به کرات و اطراف جو کره زمین , به کشف هیچ حقیقت مطلب قابل ملاحظه دیگری از کرات دست نیافته است و با جستجو و بررسی هایی که تاکنون درباره سایر کرات عالم دست یابد و بر ذره ای از قدرت کائنات آگاه شود و راز بسیار کوچکی از آفرینش را بشناسد.

درباره دسترسی بشر به حیات در این کهکشان , از ارواح بسیاری سئوال شده که اغلب آنها در این زمینه چنین بیان نموده اند:

بشر باید به حد عقل تکاملی خود قانع باشد و به اندازه درک و فهم و تکامل و علم خویش در مسئله کائنات و عالم هستی بررسی و پژوهش کند . چون بشر در روی کره خاکی با این علم و عقل و درک محدود خود به جایی از شناخت خلقت نخواهد رسید و روزی که توانست از قدرت عقل و ادراک کامل خود در این زمینه استفاده کند , زمانی است که پس از خداشناسی مطلق به سرعت مناسبی دست خواهد یافت و آنگاه می تواند در عوالم هستی و کائنات نیز سیر و سفر کند و از برخی واقعیات دیگر موجودات در کرات آسمانی با خبر شود.

بشری که از اسرار زندگی خود آگاهی چندانی ندارد , چگونه می تواند از زندگی افرادی که در سایر کرات دیگر زندگی می کنند آگاهی یابد؟ اگر افراد بشر , در تمام مدت عمر کوتاه خود , درصدد شناخت ذات وجودی خویش باشند , مسلما تا فرا رسیدن زمان مرگ , برای شناختن کامل آن وقت کافی ندارند و به هیچ نقطه ای خارج از دایره معلومات و ادراک عقلی و مغزی خود نخواهند رسید , ولی در همین کره خاکی افرادی هستند که می توانند با قدرت هایی که در اختیار دارند و با روشن بینی های خاص , بخش ناچیزی از عوالم بالا را درک کنند و یا گاهی بطور کامل و بدون استفاده از چشم تن , در جهان های دیگر آفرینش به سیر و سفر بپردازند و مجددا به عالم خاکی خود باز گردند.

بیشتر رخدادهایی که در زمان حیات بشر بروز می کنند , مربوط به سرنوشت او است و روح هر فردی در سرنوشت وی دخالت مستقیم دارد و این قدرت روح است که اکثرا اختیار جسم را به دست می گیرد و به او دستور می دهد و در مسیرهای مختلف زندگی , وی را راهنمایی می نماید.

قدرت اصلی روح بشر , چه در زمان حیات مادی و چه پس از مرگ , در اثر اراده و خواست های نیروهای بی پایان کائنات و روح بزرگ جهان هستی است.

بعضی از افراد هنگام بروز گرفتاری های زندگانی که خود از حل آنها عاجزند , چنین می گویند : باید از ادامه آن عمل منصرف شد تا این که زمان , خود به خود و به آهستگی گره ازآن بگشاید و آن گرفتاری را رفع کند و یا اظهار می دارند , حال که قدرت انجام آن را ندارم , باز شدن گره کار خود را به سرنوشت می سپارم تا آنکه روزی گشوده شود . در اصل زمان نیست که این عمل را انجام می دهد , بلکه مرحله ای از تقدیر فرد است که در انجام آن امر دخالت مستقیم دارد و گره از آن گرفتاری بزرگ را پس از مدتی , از نظر ظاهری , خود به خود می گشاید.

در تغییر مسیر زندگانی بشر , هیچ نیرویی به جز روح , نمی تواند دخالت داشته باشد چون هر عملی از قدرت ماده مطلق خارج است و جسم مادی تنها اختیار محدودی دارد تا به آرامی مسیر خواست ضمیر آگاه را بپیماید و می تواند ظاهر خود را به هر شکلی که مایل باشد در آورد و از هر غذا و پوشاکی که می پسندد استفاده کند و یا برای خود جای مناسبی را برای زندگی برگزیند.

بلید توجه داشت که قدرت های خارق العاده و فراوانی در اطاف بشر وجود دارند که همگان قادر نیستند از وجود آنها آگاهی یابند و قدرت این نیروها را لمس و درک نمایند , چون آنها جزئی از رازهای آفرینش می باشند . این گونه نیروها که به سادگی قابل درک و لمس نیستند , در وجود افراد نهفته اند و اگر نسل بشر روزی بتواند خود را کاملا بشناسد , آنگاه خواهد توانست به بخش ناچیزی از نیروهایی که در اطراف یا وجودش قرار دارند پی ببرد . یکی از آن نیروها , قدرت های روحی می باشد که امروزه وجود روح در تمام عالم به اثبات رسیده و کتاب های دینی از وجود و بقای آن نام برده اند , ولی حقایق وجودی آن برای گروه زیادی از مردم جهان , هنوز در چهار چوب علم محیط گنجانده نمی شود و از همین روی ناآگاهان آن را دلیلی بر نبودن روح می دانند.

باید بدانیم در وجود نسل بشر نیروهایی پنهان است که در زمان های بخصوصی نقش بسیار شگفت انگیزی را در زندگی افراد ایفاء می کنند . این نیروها اکثرا سازنده و موجب تکامل بخش عمده حیات بشر است که یکی از آنان قدرت سرنوشت است که نقش بسیار مهمی را در زندگی هر فردی دارد و گاهی هم بشر را به دنبال خود به هر نقطه که مایل باشد می کشاند.

سرنوشت عبارت است از سلسله اعمال و حالات و رفتار و آثار و حوادثی که از بدو تولد به صورت رشته های به هم پیوسته در مسیر زندگانی افراد مختلف بشر قرار می گیرد و با قدرتی غیر قابل وصف و به طور ناخواسته , افراد را به سوی خود می کشاند , به طوریکه هیچ فرد در برابر آن تاب و توان مقاومت نخواهد داشت و در نهایت هر فردی تابع و مطیع نیرو و قدرت سرنوشت خواهد شد.

گروهی از افراد به دلیل شناخت برخی از حقایق محیطی که در زمان حیات خود بدست آورده اند , وجود نیروهای جسم را در خود تا حدی نادیده گرفته و قدرت روحی و معنوی خویش را افزایش داده اند , به طوری که گاهی قادرند از جسم مادی خود جدا شده و به سیر و سفرهایی در اطاف کره خاکی یا قسمتی از عالم کائنات بپردازند و خود را یک گام به حقیقت نزدیکتر کنند.

این قبیل افراد ضمن این که تمام سعی و کوشش خود را در رسیدن به شناخت برخی از حقایق حیات مبذول داشته اند , بنا به خواست خداوند گاهی روشن بین می شوند و می توانند آینده عده ای را بازگو کنند.

هزاران نیروی نامرئی و غیر قابل تشخیص در این عالم وجود دارند که در هر یک زمانی , در گوشه ای از جهان به خود نمایی می پردازند و وجود خود را به رخ عالم بشریت می کشند , ولی ناباوران نمی توانند به وجود و حقیقت آن پی ببرند , لذا علم و معرفتی که بشر در حال حاضر بر آن آگاهی دارد , هرگز نمی تواند جوابگوی چنین پرسش هایی باشد و یا آن را با منطق محیط مطابقت دهد و تایید یا رد کند.

اکثر عوامل و اتفاقات در زندگی افراد بشر , طبق نیروی مرموز سرنوشت رخ می دهد . بروز چنین حالت هایی معمولا از کنترل شخصیت های مادی بشر خارج است و هرگز نمی تواند رخداد چنین وقایعی را مهار کند.

نیروی سرنوشت برای افراد همیشه نمی تواند سازنده و در مسیر خواسته و امیال آنان به طور مثبت باشد , لذا گاهی هم این نیرو عکس خواسته های بشر شکل می گیرد و به روش خود عمل می کند . و متاسفانه عده ای از ناباوران می گویند , هر وقت فردی به بن بست برخورد فورا آنرا به سرنوشت مربوط می داند , ولی این یک حقیقت است.

نسل بشر باید به قدرت حیات پی ببرد و بداند که در عالم نیروهای باز دارنده ای نیز وجود دارند که گاهی مانع انجام عمل و یا هر کاری می شوند که آن فرد طالب انجام آن است و هیچکس در زندگانی قادر نیست مانع بروز سرنوشت روحی خود شود و برخی از شرایط را از میان بردارد و همه خواست های او عملی گردند.

سرنوشت روحی هر فردی به دست توانای خداوند بزرگ می باشد و این روح است که باعث بروز و اجرای آن می شود نه جسم مادی , البته روح موجب بروز رخدادهای ناخواسته ای هم در طول زندگی افراد می گردد که احساس جسم مادی پاسخگوی چگونگی و علت بروز آنها نیست , زیرا احساس پنجگانه بشری هرگز درکی از سرنوشت افراد نخواهد داشت.

 

00000000000000000000000000000000 

 

مراحل مختلف خواب

 

۱- شخص می تواند در مراحل مختلف خواب ها , هر نوع ناراحتی یا دردی را که دارد , با تلقینات موثر و مثبت تقلیل دهد یا بکلی آن را بر طرف کند و یا هر خصلت و خوی نا پسند را از خود دور کند . مثلا برای از بین بردن خصلت بدبینی , در زمان خود القائی مناسب , چند باز از ضمیر ناخودآگاه خود می خواهد که خوی و خصلت بدبینی را از او دور کند . این کار را باید چند بار در تمرینات تکرار کند ( بسته به درجه وجود و اثر این خصلت ) تا این که , آن عادت و خصلت , به طور کلی از وجود وی برطرف شود.

2-از ضمیر ناخودآگاه به طور جدی می خواهد که بیماری یا ناتوانی ای را که در عضو بدن وی وجود دارد برطرف سازد.

3- فردی که احساس خستگی از کار می کند , با تلقین های مثبت در خودالقائی , خود را شاد و سرحال می گرداند و سپس می تواند تا چندین ساعت دیگر هم به کار شاق خود ادامه دهد.

4- برای رفع بیخوابی , می توان از خود تلقینی استفاده کرد و در مرحله نخست باید ذهن را برای تلقین آماده نمود و روش آن چنین است که ابتدا , مدتی به خوابیدن می اندیشید و به خود تلقین می کنید که , پلک هایتان بتدریج سنگین و سنگین تر می شوند و به زودی به خواب عمیقی فرو می روید و تا صبح آرام و آسوده می خوابید . البته اگر بی خوابی به علت ناراحتی های عضوی و عصبی باشد , این روش برای آن موثر نیست و باید علت را ریشه یابی کنید یا مسکنی مصرف نمائید و پس از آن اقدام به عمل فوق نمائید.

5- مطالعه عمیق در خواب مغناطیسی : پس از بوجود آمدن خواب تلقینی , شخص مجددا به خود تلقین می کند که چشم هایم از هم باز می شوند و او شروع به مطالعه می کند , یا به محل بخصوصی خیره می شود . هر قدر زمان باز بودن چشم ها بیشتر شود , خواب نیز عمیق تر می گردد. پس از این تلقین ها , پلک ها از هم باز می شوند و سوژه به مطالعه می پردازد.

افرادی که هنگام مطالعه یا نیایش , به نقطه ای خیره می شوند , در حالت خود تلقینی ناآگاهانه قرار می گیرند . در آن حال , تمرکز عمیقی دارند و اگر فردی آتها را صدایشان کند , اغلب متوجه نمی شوند و اگر هم متوجه شوند , با تعجب و دستپاچگی پاسخ او را می دهند . چون در آن موقع , از عالمی دیگر به محیط خود می آیند.

6- بازگشت به زمان های گذشته : در خواب های سبک , می توان در اثر تلقینات ذهنی از ضمیر ناخودآگاه خود تقاضا و در خواست کرد که واقعه چند روز قبل یا یکماه پیش را مجددا به وی بنمایاند و به همین ترتیب در تمرینات می توان زمان رویدادها را کمی به عقب برد و پس از مشاهده چند واقعه نزدیک می توان اتفاقات دورتر و حتی زمان کودکی خود را نیز مشاهده کرد . اگر در چنین خوابها نتوانستید خود را در زمان های گذشته قرار دهید و گذشته خود را مشاهده نمائید , باید از وجود شخص دیگری که در فن تاثیرگذاری بر دیگران تخصص دارد استفاده کنید.

ازدیاد نیروی اراده: جهت تقویت نیروی اراده و قدرت ذهن , تمریناتی وجود دارند که باعث ازدیاد قدرت خودتلقینی در افراد می شوند و یکی از مهمترین و بهترین آنها , تمرکز نگاه است و آن بدین گونه است که , نقطه ای را در مقابل خود در نظر بگیرید و به آن خیره شوید و سعی نمائید که پلک نزنید . ابتدا چند ثانیه بیشتر نمی توانید این کار را انجام دهید , ولی به مرور زمان , مدت آن بیشتر می شود . اگر بتوانید این عمل خود را انجام دهید , پس از مدتی تمرین کردن , اراده شما قوی تر از حد معمول قبلی می شود و آرامش و سکون بیشتری در سلسله اعصاب و روان خود پیدا می کنید , اعتماد به نفس در شما بمراتب زیادتر می شود , زیرا در مدت تمرین از عالم بیرون رها می شوید و به درون گرایی می پردازید و به همین علت هم نیروی تاثیرپذیری در شما بمراتب بیشتر می گردد. در این موقع فرد نباید به هیچ چیزی غیر از شیئی که مشاهده می کند , فکر کند . ضمن اینکه در ذهن به خود تلقین می نماید که با این عمل از تمرکز و تفکر و اراده قوی تری برخوردار خواهم شد.

روش دیگری از خودتلقینی: روش قبلی مربوط به تاثیرپذیری سوژه از طریق شمارش اعداد بود , ولی این روش , از طریق کنترل نمودن تنفس می باشد و نحوه اجرای آن به شکل زیر است.

به پشت بخوابید , چشم ها را به نقطه ای از سقف خیره کنید . با هر نفس کشیدن به خود بگوئید که پلک چشم هایتان سنگین تر می شوند . پس از چند نفس کشیدن , پلک هایتان به آهستگی روی هم می افتندو در این موقع به خود بگوئید , با هر دم پلک چشم ها بیشتر به هم می چسبند. وقتی مطمئن شدید که چشم هایتان از هم باز نمی شوند (امتحان کردید) آنگاه بقیه تمرین را به شرح زیر انجام دهید:

به خود تلقین کنید که در هر تنفس , هوای دم , وارد دست راست شما می شود و با بازدم از آن خارج می شود و این حالت را طوری تجسم کنید که هوای دم از ریه ها وارد دست راست شما می شود و آن را مثل بادکنک پر از هوا می نماید و با باز دم هوای آن تخلیه و از طریق ریه ها خارج می گردد( بهتر است هر موردی را چند جلسه تمرین کنید) . پس از چندین روز که اعمال بالا را بطور دقیق و کامل انجام دادید , آنگاه وارد کردن هوای دم را به دست چپ و خارج کردن آن را طبق روش دست راست , به تمرین روزهای قبل اضافه کنید . به همین ترتیب پس از هر چند جلسه ای یکبار , پای راست و سپس پای چپ و دو دست با هم و سپس دو پا با هم و بعد از آن دو دست و دو پا با یکدیگر را تمرین کنید . در این موقع می بایست در ذهن خود تصور نمائید , هوائی که وارد ریه می شود , در آنجا به چهار قسمت تقسیم شده و هر قسمت به یکی از دست ها و پاها می رود و آن را متورم می کند و با بازدم , مجددا به ریه ها بر می گردد و تخلیه می شود . پس از اجرای صحیح عمل دست و پا , سر در نظر گرفته می شود و با هر دم تصور می نمائید که هوا را وارد جمجمه می کنید و سر متورم می شود و با بازدم به شکل اولیه برمی گردد. بعد از اجرای تمرین سر , می توانید تجسم و تلقین ها را متوجه سایر اعضاء بدن مثل قلب , ریه , کلیه , معده , روده , کبد و... نمائید.

پس از کسب مهارت در موارد بالا , در ذهن خود این طور تجسم و تلقین کنید که هر عضو شما قادر است هوای دم را دو مرتبه در خود ذخیره کند و سپس آن را توسط ریه ها تخلیه نماید . یعنی آن عضو , از نظر ذهن و تخیل , دم اول را می گیرد و پر از هوا می شود , ولی ذهنا با بازدم آن را خارج نمی کند , بلکه دم بعدی را هم به آن اضافه می کند و می پذیرد و بیشتر از قبل متورم می شود و سپس در بازدم دوم , هر دو دم را یکجا تخلیه می کند . این تمرین را چند جلسه ادامه دهید . وقتی توانستید دو مرحله از دم را با یک بازدم از اعضاء مختلف بدن خود خارج کنید , آنگاه سعی کنید این ذخیره هوای ذهنی در عضو را تا پنج یا شش دم برسانید و سپس با یک بازدم ذهنی همه آنها را از عضو خارج نمائید.

با این روش خود تلقینی به راحتی می توان بعضی بیماری های عضوی و امراض داخلی و یا دردهای اعضا را از عضو با تراکم هوای دم تخلیه نمائید و درد را درمان و برطرف کنید.

روش ساده تری از خود تلقینی: به پشت بخوابید , بطوری که دست ها و پاها به راحتی روی کف تخت یا کف اطاق رها شوند . حدود سه دقیقه به همین حال باقی بمانید . سه نفس عمیق بکشید و از خداوند متعال تقاضای بهبودی و شفای عاجل خویش را بنمائید و سپس کلمه کلیدی را به ذهن بیاورید . به خود بگوئید در اثر تنفس معمولی چشم هایتان به تدریج بسته می شوند . بعد از بسته شدن چشم ها , آن را چن بار امتحان کنید که آیا می توانید چشم ها را از هم بگشائید یا خیر . پس از اطمینان یافتن از تحت تاثیر تلقین قرار گرفتن , عضوی را که در جسم باعث ناراحتی است , در ذهن خود مجسم کنید و به تلقینات شفابخش برای آن عضو در ذهن بپردازید . فرضا اگر سر درد مزمن دارید , از حالت بادکردن جمجمه به طور ذهنی استفاده کنید و به خود بگوئید , نفسی که می کشم وارد جمجمه ام می شود و در حالت بازدم , در و ناراحتی سرم برطرف می گردد و سردرد من شفا می یابد و با خارج کردن هوا از ریه , درد سرم نیز بتدریج بیرون می رود . این تلقین را 10 الی 15 بار با بازدم , همراه با اعتقاد کامل و ایمان قوی انجام دهید.

با این روش ساده می توان , مواردی مثل : بد قلبی , حسادت , خودخوری, خود کم بینی , خجالت , خود بزرگ بینی , غرور و ... و همچنین ناراحتی های جسمی مثل سردرد های مزمن , اعتیاد به مواد مخدر و سیگار , فشارخون , چاقی , دل درد مزمن , لکنت زبان , زخم معده , تشنج , غش و ... را در وجود خود اصلاح و درمان نمود .

افراد معتاد معمولا نمی توانند به خود تلقینی دست یا بند , زیرا یا همیشه در حالت خماری هستند و یا در حالت نشئگی و در هر دو صورت از حالت طبیعی و تعادل روحی و جسمی خارج می باشند . چنانچه این افراد بخواهند خود تلقینی نمایند و این عمل در آنها موثر واقع شود , بهتر است برای مدتی اعتیاد خود را کنار بگذارند و در آن زمان مبادرت به خودالقایی نمایند تا تلقینات درونی در آنها موثر واقع شوند و پس از آن به سوی اعتیادها کشیده نشوند.

00000000000000000000000000000000 

 

خواب درمانی

 

یکی از بزرگترین اسرار هستی در خلقت بشر, خوابیدن و خواب دیدن او است . چون حالت خواب در این نسل , در اصل یک نوع مرگ موقتی می باشد که به تمام افراد دست می دهد و با کمی دقت و توجه در این باره در می یابیم که در عمل خوابیدن و حالت مرگ , اختلاف چندانی نسبت به یکدیگر ندارند , منتهی در زمان خوابیدن برخی از حرکات فیزیکی بدن تحت کنترل ضمیر ناخودآگاه , به اعمال و فعالیت های خود ادامه می دهند , ولی در زمان مرگ حرکات این ارگانها برای همیشه از بین نمی روند.

روح نسل بشر , برای گذرانیدن زندگی احتیاج فراوانی به انرژی کسب شده از جهان های روحی دارد , لذا بهترین زمان دریافت انرژی , هنگام خواب است , چون روح در این زمان بطور آزادانه می تواند برای کسب انرژی های لازم , خود را به عوالم روحی برساند و انرژی لازم را از آن جا کسب کند و اگر خوابیدن را به هر طریقی ار افراد سلب نمایند , می بینیم که بتدریج حالت های روحی بسیار بدی در آنها مشاهده می شود که در نتیجه گاهی به جنون یا مرگ منتهی می شود تا در این حالت جدید , روح بهتر بتواند جهت کسب انرژی و و ادامه حیات , جسم مادی را ترک نماید.

اختلاف این حالت با خواب در این است که , هنگام بروز حالت جنون و عصیانهای روحی , تعدادی از ریسمانهای حیات از بدن جدا شده و روح می تواند بدین وسیله خود را در شرایط متعادل تری , برای کسب انرژی نگاه دارد , ضمن اینکه با انجام چنین اعمالی , جسم در حالت نا متعادل قرار می گیرد , ولی در خواب , این ریسمانها امتداد می یابند و گسیختگی در آنها وجود ندرد.

گاهی در عصیانهای روحی ممکن است ریسمانهای حیات از بدن جدا شده و پس از مدتی مجددا ارتباط خود را با جسم مادی برقرار کنند و فردی که مدتها در حالت جنون یا درگرگونی های روحی بسر می برده است , حالت عادی خود را بازیابد و گاهی هم روح اجازه این اتصال را نمی دهد و تا آخر عمر , این ریسمانها به جسم مادی متصل نمی شوند و در نتیجه این اشخاص تا پایان زندگی , در حالت بخصوصی از جنون یا ناراحتی های روحی بسر خواهند برد.

اگر کسی قصد خوابیدن دارد و ما نظاره گر جسم مادی او در آن موقع باشیم , در یک زمان بخصوص , حرکت جزئی و کاملا مشهودی را در جسم مادی وی مشاهده می کنیم و با شروع این حرکت باید بدانیم که او در این زمان به بعد است که به خواب کاملی فرو می رود و ان حرکت موید این است که روح از جسم فاصله گرفته و در این زمان جسم و روح توسط ریسمانهای حیات در یح خط مستقیم قرار گرفته اند و این حرکت بدلیل کشش های حرکتی روح بوجود می آید.

زمانی که فردی در بیداری بسر می برد , ضمیر آگاه وی در حالت فعالیت است و ضمیر ناخودآگاه فعالیت مشهود چندانی را از خود بروز نمی دهد , ولی در زمان خواب وظایف این رو ضمیر کاملا تغییر می یابد, یعنی در این شرایط , ضمیر آگاه در حال استراحت است و ضمیر ناخودآگاه موجب درک و شناخت های فرد در زمان خواب و رویا های او می گردد و این دو ضمیر , معمولا با یکدیگر همکاری مستقیم و دائم ندارند.

هر فردی جهت تقویت قدرت های ارادی و دستیابی به ضمیرناخودآگاه خود در زمان خواب , می تواند با اجرای تمرین و روش های خاصی , فاصله بین ضمیر آگاه و ناخودآگاه را نزدیکتر نماید . به طوری که حالت قبلی ضمیر آگاه را که در حال استراحت , رابطه چ=ندانی با ضمیر ناخودآگاه ندارد , تغییر دهد بگونه ای که ضمیر آگاه را در زمان خواب , آگاه سازد و ضمیر ناخودآگاه را در مسیر خواسته های خود , در زمان بیداری , به فعالیت وادارد , یعنی زمانی که فردی در بستر خود آرمیده و آماده خوابیدن است , با روش های خود تلقینی و بطور آگاهانه , از ضمیر ناخودآگته خود بخواهد تا تمام رویاهایی را که در زمان خواب مشاهده می کند به ضمیر آگاه انتقال دهد تا پس از بیداری , فرد آنها را بیاد داشته باشد , زیرا اکثر رویاهایی را که افراد در زمان خواب مشاهده می کنند , در زمان بیداری فراموش می شود و حتی ذره ای از آن رویاهایی را که چند لحظه پیش شاهد آن بوده اند بیاد آورند.

دلیل فراموشی رویاها پس از خواب , یک امر فیزیکی و طبیعی است . چون بشر در عالمی زندگی می کند که از امواج گوناگون بوجود آمده است و مشاهدات و رویاهای وی نیز چیزی خارج از قاعده و قانون امواج نمی باشند و در این حالت امواج و فرکانسهای مشاهدات ضمیر ناخودآگاه , در درون امواج اثیری با ضمیرآگاه که در امواج محیط مادی است مطابقت ندارد , یعنی بشر در زمان خواب , مشاهدات خود را با امواج دیگری تشخیص می دهد و یا آنها را می شنود و یکی از مهمترین دلایل فراموش کردن رویاها پس از خواب , عدم تجانس امواج زمان خواب و بیداری است.

وقتی که قبل از خوابیدن به ضمیرآگاه و ناخودآگاه خود تلقین کنید که موقع خواب جسم مادی , این دو عنصر عقلی با یکدیگر همکاری نزدیک داشته باشند و تمام رویدادها را به یکدیگر انتقال دهند , هدف نزدیک نمودن فرکانسهای عقلی این دو عنصر نسبت به یکدیگر است تا بتوانند پس از خواب , خاطرات رویاها را به هم انتقال دهند.

یکی دیگر از دلایل وجود اختلافات موجی بین این دو ضمیر این است که , فرکانسهای رویا , از امواج روحی یا اثیری هستند و در زمان بیداری نمی توانند مورد استفاده در عالم بیداری با امواج محیط مادی قرار گیرند.

برای اینکه فردی بتواند در زمان خواب از وجود این رویاها با خبر گردد , می بایست پیش از خوابیدن , چندین بار به ذهن خود بقبولاند که ضمیر ناخودآگاه وی در خواب تمام رویاها را به ضمیر آگاه انتقال دهد . بطوریکه فردا صبح پس از خواب , کلیه آنها را به یاد داشته باشد . این عمل را هر شب قبل از خوابیدن باید آنقدر انجام داد تا زمانی فرا رسد که هر روز صبح پس از خواب , بتوانید تمام خاطرات و رویاهای شب گذشته خود را بطور کامل بیاد آورید.

زمانی که فردی موفق شد نحوه خواب دیدنهای خود را تحت کنترل ارادی ضمیر آگاه خویش در آورد , از آن پس می تواند برخی از ناراحتی های جسمی و روحی خویش را در زمان خوابیدن بوسیله ضمیر ناخودآگاه درمان کند . یعنی در موقع خوابیدن از ضمیر های خود بخواهد که در خواب به یکدیگر کمک کنند و ناراحتی جسمی و روحی و روانی را از شخص دور نمایند و پس از مدتی در این زمینه حتما موفق خواهند شد.

شفابخشی توسط قدرتهای روح

اکثریت قریب به اتفاق افراد نسل بشر نسبت به قدرت های روحی خود , شناخت کافی و آگاهی چندانی ندارند و بهمین علت هم تنها متکی به نیروهای جسم مادی و یا خرج کردن پول فراوان می باشند تا بتوانند ناراحتی را از بین ببرند . اگر آنان قدری بخودشناسی بپردازند و از قدری به خود شناسی بپردازند و از قدرتهای ذاتی خود آگاهی یابند , به زودی در خواهند یافت که , علاج اکثر ناراحتی و بیماری های آنها , در درون حالتهای مختلف روحی و جسمی خودشان نهفته است , ولی بعلت عدم اطلاع صحیح در این مورد , برای دفع آنها به این و آن مراجعه می نمایند.

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد *** آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

اگر بخواهیم در بین نیروهایی که در زندگی بشر دخالت مستقیم یا غیر مستقیم دارند, قویترین آنها را انتخاب کنیم , مسلما باید برای قدرتهای روحی , بیشترین امتیاز را قاءل گردیم.

اگر بدلائلی قدرت های روحی فردی کاهش یابد , تغییرات منفی و حالت های افسردگی و ناامیدی و یاس , بسرعت در چهره او هویدا می گردد و چنانچه این حالت ادامه پیدا کند , پس از مدتی موجب نوعی سرخوردگی یا جنون در افراد می گردد و بر عکس , اگر به فرد ضعیف و بیماری روحیه کافی داده شود , پس از مدتی تبدیل به شخص سالم و پر جرات و مقاوم می شود.

زمانی که فردی دارای روحیه قوی باشد , بین بافت ها و سلول های عصبی وی همکاری بیشتری بوجود می آید و در نتیجه قدرت بازدهی فرد در هر کاری افزایش پیدا می کند.

عمل و علم شفابخشی روحی , توسط امواج الهی و ماوراءی , به طور روزافزون در سراسر جهان در حال گسترش است . زیرا از نظر علمی امروزه این مطلب به اثبات رسیده است که بسیاری از بیماری های عصبی , روانی , روحی و حتی جسمی , نه تنها با مصرف داروهای مختلف شیمیایی و گیاهی درمان نشده اند , بلکه مصرف بیش از حد یا بی رویه آنها , سبب بروز برخی از ناراحتی های دیگر هم در افراد مریض شده است , لذا افراد آگاه از نیروهای شفابخش ماوراء در زمان بروز هرگونه ناراحتی روحی و روانی و حتی جسمی , استفاده کرده و در مرحله نخست , سعی دارند بهنگام بروز بیماریها , به افراد روح درمان و شفادهندگان روحی مراجعه نمایند. چنانچه آنها تشخیص دادند که بیماری فرد عضوی است و هیچ وابستگی به اعصاب و روح و روان ندارد , آنگاه به پزشکان متخصص برای معالجه خود مراجعه می نمایند و بدون دلیل , معده و بدن خود را تبدیل به انبار انواع و اقسام داروهای معدنی و شیمیایی و ... نمی کنند و جان خویش را بیهوده نثار نخواهد کرد.

زمانی که فرد شفابخش توسط امواج ماورائی خود به قسمتی از جسم مادی بیمار انرژی بدون خطر می دهد , این امواج موجب می گردند, تا سلولهای عصبی آن عضو یا محل , بتریج فعال و فعال تر گردند , چون وقتی اعصابی که به سلولهای جسم مربوطند , به دلایلی قدرت خود را از دست دادند , آن سلولها بدون دفاع می شوند . وقتی سلولی قدرت دفاعی خود را از دست داد , تحت تاثیر هر نیروی منفی و مخرب داخلی یا خارجی قرار می گیرد . وقتی فرد شفابخش به این سلولها انرژی می دهد , در ابتدا این انرژی ها باعث تحریک و فعال کردن رشته های عصبی آن عضو گشته و فعالیت این رشته ها باعث تقویت و بازسازی سلولهای آن می گردد و به حال تعادل برگشتن سلولهای یک عضو نیز , باعث از بین رفتن بیماری و نا توانی در آن قسمت از بدن یا محل عضوی می شود.

اگر افراد بتوانند در زمان خواب بر ضمیرهای خود تسلط یابند , پس از مدتی خود صحبتی قبل از بخواب رفتن و ارسال پیام و تلقینات کافی و لازم , پس از مدتی یقینا قادر خواهند شد بر اکثر ناراحتی های روحی , روانی و حتی جسمی خویش تسلط یابند و حرکات و جابجایی هایی را در آن زمان انجام دهند.

 

 

 

 

00000000000000000000000000000000000

 

 

 

خود هیپنوتیزم یا نفوذپذیری ضمیرناخودآگاه

 

خواب مغناطیسی با خواب طبیعی تفاوت زیادی دارد. چون در خواب های مغناطیسی , سوژه از اتفاقاتی که در اطراف وی رخ می دهد بی اطلاع نیست , بخصوص در خواب های سبک و نیمه سبک و نیمه سنگین سوژه گفته های همه افراد را می شنود , ولی نمی تواند به آنها جواب دهد . گاه بعضی سوژه ها هستند که خواسته های اطرافیان را انجام می دهند . وقتی این سوژه ها از خواب های مغناطیسی خارج می شوند , اظهار می دارند که ما خاب نبودیم و همه چیز را می شنیدیم . در صورتی که نمی دانند خواب مصنوعی اختلاف زیادی با خواب طبیعی دارد , چون در خواب طبیعی , روح از جسم فاصله زیادی دارد و فرد از وقایع محیط خود کاملا بی خبر است , ولی در خواب های مصنوعی , روح در اطراف جسم است و سوژه از تمام مطالب و وقایع اطراف خویش با خبر است , ولی به علت اینکه جسم وی تحت نفوذ نیروهای خارجی قرار دارد , قدرت حرکت ندارد.

اصولا خواب های مغناطیسی به دو دسته مهم تقسیم بندی

می شوند که

عبارتند از :

1- تاثیرگذاری امواج به همراه تلقین گذاری لفظی بر دیگران . در این مورد سوژه تحت نفوذ امواج و تلقین شخص دیگری به

خواب می رود.

2- تاثیرگذاری به همراه تلقین گذاری ذهنی به خود . در این مورد افراد با نیروی القائات شخصی خود را به خواب می برند.

در این قسمت , فقط در مورد تاثیرگذاری امواج و تلقین به خود , مطالبی بیان

می شود و از نظر علمی می دانیم که یکی از نیروهای نهان وجود هر فرد ضمیر

ناخودآگاه او است که تحت امر مستقیم روح می باشد . این ضمیر در تمام

حیات روح( چه در عالم خاکی و چه در عوالم روحی ) فعال است و هیچاه

استراحت نمی کند . هر بذری در این ضمیر کاشته شود و آبیاری گردد , حتما

محصول ببار می آورد . اگر به آن مفاهیم خوبی , زیبائی نیات و افکار خیر و

درست و راست بخورانیم , پس از مدتی نتیجه خوب ببار خواهد آورد و چنانچه

زشتی ها , پلیدی ها , حرص و حسادت ها و دروغ ها را به آن روانه سازیم ,

مسلما میوه ای از همان گونه خواهد داست.

 

این ضمیر , تمام اطلاعات و رخدادهای زندگی را , از ضمیر آگاه می گیرد و در

خود جمع می کند تنها روزی آنها را بر حسب نیاز , مجددا در اختیار ضمیر آگاه

قرار دهد واین ضمیر را می توان قوی ترین نیروگاه توانائی های افراد نامید.

 

هر فردی می تواند توسط علوم روحی و با پشتکار لازم , سیستم خودکار این

ضمیر را به خدمت خود در آورد , به طوری که در جوانی , روحیات و حالات پیری و

در پیری , روحیات و حالات جوانی در فرد به وجود آورد. چون به وسیله تلقین

هائی که در زمان نفوذپذیری , به اعماق ضمیر فرستاده می شود , پس از اندک

مدتی این ضمیر تحت نفوذ و قدرت همین تلقین ها (درست و سالم و یا نادرست

و ناسالم) قرار می گیرد . در زمان تلقین پذیری می بایست سعی شود از

کلمات آمرانه مثبت استفاده کرد , زیرا در اثر مرور زمان و ادامه تمرینات , برخی از

حرکات یا کلمات و یا اصوات , به صورت شرطی در می آیند . از آنجائی که ,

رفتار و گفتار و کردار روزمره , در این ضمیر جای می گیرند , لذا شایسته است از

هم اکنون تمام اعمال و رفتار و گفتار روزمره خود را کنترل شده انجام دهیم تا

رهنمودهای آینده ضمیرناخودآگاه , برای ما خلاق و هستی آفرین باشد. مثلا

بجای بنشین , بفرما بگوئیم , به عوض بدبینی , خوشبینی را پیشه کنیم و بجای

دروغگوئی , با راستی و درستی عمل کنیم.

 

باید دانست تا باور و اعتقاد در کاری وجود نداشته باشد , در آن کار پیشرفتی

هم حاصل نمی شود. کسی که خود تلقینی را باور ندارد , هرگز قادر نمی شود

از این طریق تحولی در ذهن و اراده و در نتیجه در زندگی خود به وجود آورد.

 

افرادی که قصد دارند با روش نفوذپذیری های روحی , خود را مداوا کنند یا حالت

انرژِی روحی و روانی خود را حفظ نمایند , باید در تمام عمر , خود را مجهز به

کلمه یا فراز مثبت کنند. این کلمه را که می توان

((کلید سعادت زندگی))

نام

گذاشت , هنگام بروز هر ناراحتی و گرفتاری های زندگی , مشگل گشا و آرام

بخش روح و جسم فرد خواهد بود . این کلمه یا فراز می تواند عبارتی مثل :

(( بس کن , سخت نگیر , آرام باش , اعصابت را خراب نکن , گذشت کن ,

ببخش , من آسوده ام و...))

باشد .

با تکرار آگاهانه و به موقع این عبارت کم کم

در ضمیر ناخودآگاه جایگیر می شود و به تدریج ملکه ذهن می گردد . ذکر این

عبارت , به هنگام ناراحتی و گرفتاری , فشارهای عصبی و درونی را به فوریت بر

طرف می نماید و آرامش روحی و روانی برای شخص فراهم می سازد. هرکس

باید عبارات مختلف را چندین روز یادداشت نماید و پس از چند روز مطالب و واژه

های اضافی را خط بزند تا به یک جمله یا کلمه آخر که مورد قبول و پسند وی

است برسد و سپس آن کلمه یا عبارت که با خواست و میل او سازگار شد آن

را برای همیشه بعنوان لغت کلیدی یا آرام کننده اعصاب خود انتخاب کند.

 

ساختن جسم و روح و حالات روحی روانی , احتیاج به زیر بنا و مقدمات اولیه

دارد , مثل یک ساختمان که احتیاج به پی و زیرسازی دارد . آماده نمودن ضمیر

ناخودآگاه برای پذیرفتن تلقین ها هم از مهمترین زیرسازی های روحی و روانی

است . در خواب های روحی , عامل سوژه را به خواب می برد و آنچه را که برای

مداوا و یا کسب اطلاعات از آن لازم دارد , از معمول می پرسد یا با تلقین های

روحی در ضمیر ناخودآگاه او مطالبی را قرار می دهد . اما در روش خودتلقینی

های روحی ( خود هیپنوتیزم ) هر فرد , هم نقش عامل و هم نقش معمول

(سوژه) را بعهده دارد . شخصی که قصد خود تلقینی دارد , لازم است قبلا در

جلسات خواب های روحی شرکت داشته باشد و توسط استادی آموزش های

اولیه را دیده باشد و سپس اقدام به خودتلقینی نماید.

 

اقدام بدون آموزش های اولیه , اغلب کاری عبث و بی نتیجه خواهد شد.

اگر فردی دارای اعتقاد و ایمان کافی بود و آموزش های اولیه را هم زیر نظر

استاد کار آزموده ای دیده باشد, آنگاه قادر خواهد شد بسیاری از ناراحتی های

وجودی خود , مانند وسواس , کینه توزی , بدبینی , خودخوری , دروغگوئی ,

حسادت , بی تفاوتی , افسردگی , سوء ظن , ناراضی بودن از همه چیز یا برخی

دردهای موقت یا دائم بعضی اعضاء بدن و ... را برطرف نماید.

در این بخش , روش ساده

ای که از نظز همگان

قابل استفاده باشد

ارائه

می گردد, امیدوارم که

خوانندگان بتوانند

با انجام دقیق و صحیح

آن , به برخی از

نیروهای ذاتی خویش

دست یابند و آنها را

بشناسند.

جهت انجام عمل خودالقائی ( خود هیپنوتیزم ) باید به نکات زیر کاملا توجه شود

 

تا فردی بتواند خود را با تلقین , تحت تاثیر قرار دهد.

 

1- فردی که قصد خود القایی انجام دهد , باید به عمل و نتیجه کار خود مطمئن باشد.

2- از قدرت ذهن و تلقین گذاری و تلقین پذیری آگاهی کامل داشته باشد .

3- از آموختن و اجرای این عمل هدف خاصی داشته باشدو

4- ترس و وحشت به دل راه ندهد و تصور اینکه پس از انجام عمل ناراحتی روحی

یا جسمی بدست می آورد , نگران نباشد.

5- معنویت اجرای عمل خود القایی را باید مد نظر خویش قرار دهد.

6- هر نوع ناسازگاری که در روح و روان و جسم وی وجود دارد را در وقت اجرای

تمرین باید کنار بگذارد.

7- همیشه باید امواج مثبت و سازنده , به ذهن خود راه دهد و اجازه ورود

تفکرات منفی را به ذهن خود ندهد.

8- اگر به هر دلیلی , ذهن , قابلیت و قدرت تطبیق با محیط را ندارد , تمرین را

برای روز بعد بگذارید.

9- چنانچه شب قبل خوب نخوابیده اید , بهتر است زمان دیگری که در آرامش

هستید تمرین را نجام دهید.

10- زمانی که تحت تاثیر برخی از عوامل خارجی مانند اثر الکل و اعتیاد ها و ...

قرار دارید , از انجام عمل منصرف شوید.

11- به این نکته نیز باید توجه داشته باشید که هیچ دلیلی وجود ندارد تا قدرت

روحی و جسمی همگان در جهان یکنواخت باشد , چون هر فرد دارای قدرت

روحی مخصوص برخود است و چنانچه شخص نتوانست عمل خودالقایی را بطور

کامل انجام دهد , می بایست در صدد شناخت علت آن باشد و پس از آن , رفع

اشکال نماید و بهترین روش آن , کسب علم و دانش روحی است تا فردی بتواند

با اجرای برخی از تمرینات , سیالات روحی و جسمی خود را تغییر دهد و

سپس در عمل خود تلقینی موفق گردد.

نوشته : حسن رهبرزاده

00000000000000000000000000000000000000

لطفا نظرات خود را جهت بهتر شدن هر چه بیشتر این بلاگ بنویسید

0000000000000000000000000000000000

 

 

 

 

تمرینات انرژی درمانی

 

دمیدن انرژی به دستها

بر روی صندلی راحت و آسوده بنشینید و کف هر دو پایتان را بر روی زمین قرار دهید. دستتان را بر روی پایتان قرار دهید به طوری که کف آنها رو به بالا باشد. آرنجها , پشت گردن و بالای شانه ها را وانهاده سازید. اگر بستن چشمها به تمرکز شما کمک می کند آنها را ببندید.

بر مرکز کف دستانتان متمرکز شوید. تصور کنید که پرتوهای نور بر آنها می تابد .آنچه را حس می کنید یادداشت کنید.

اکنون تصور کنید که می توانید این انرژی را به درون کف دست تان بدمید. زمانی که تابش پرتو های انرژی را دیدید , عمل دم را انجام دهید . به هنگام دم , این انرژی جذب دستان شما می شود و به هنگام بازدم دست و بازوی شما را آکنده می سازد.

احساسات خود را یادداشت کنید و آن را با بخش نخست این تمرین مقایسه کنید بعد از آن تمرین بعدی را انجام دهید.

به بیرون منتشر ساختن انرژی از دستها:

دستتان را تا ارتفاع سینه بلند کنید به طوری که کف دست تان به طرف خارج بدن تان باشد.

تصور کنید که می توانید انرژی را از دستان تان به بیرون منتشر سازید. چه حسی می کنید؟

دستتان را به هنگام دم با انرژی پر کنید و به هنگام بازدم این انرژی را به بیرون منتشر سازید.

ارسال انرژی به یک یار:

در برابر یارتان که باید دست کم در فاصله دو متری شما نشسته باشد بنشینید. هر دو در روبروی هم کف دستهایتان را حدودا در ارتفاع سینه بالا نگاه دارید. به منظور پر انرژی ساختن خود , سه نفس عمیق بکشید.

عمل دم را انجام دهید. به هنگام بازدم , از دستانتان به کف دستان یارتان انرژی بفرستید. این کار را تکرار کنید.

اکنون سعی کنید تنها از طریق فکرتان و بدون هماهنگی با تنفس تان به دستان یارتان انرژی ارسال کنید. تمام حس هایی را که دارید مورد توجه قرار دهید.

نقش ها را عوض کنید و این بار یارتان تمام مراحل این تمرین را در مورد شما انجام دهد . دوباره ملاحظه کنید که چه حس هایی دارید. دریافت انرژی از یارتان چگونه بود؟ یادداشتهایتان را با یکدیگر مقایسه کنید.

شارژ کردن آب:

اگر به تقویت کننده ای شفابخش نیازمندید , لیوانی را پر از آب سازید . بهتر است آ« آب چشمه ای آرام باشد. دست تان را در فاصله پنج یا شش سانتیمتری سطح لیوان بر روی آن قرار دهید . چه حس می کنید,

دعا کنید که انرژی شفابخش به آن آب هدایت شود . ممکن است احساس کنید این انرژی از طریق شما انتقال می یابد. اگر کف دستان شما شروع به گرم شدن کرد , دستان را تا زمان توقف این احساس در آنجا نگاه دارید , دست شما در حال شارژ کردن آب است.

بعد از شارژ شدن آب , در حالی که تصور می کنید در حال سرکشیدن نور شفابخش هستید آن را به آرامی سر بکشید. از احساسات تان یادداشت بردارید. ممکن است شما مثلا از رنگی کمرنگ یا حتی از تغییری در مزه آب آگاه شوید.

از این تمرین می توانید برای کمک به دیگران استفاده کنید. بدین منظور دعا کنید که واسطه ای برای انتقال انرژی های شفابخش شوید و سپس آب را به روش قبلی شارژ کنید.

حس کردن دیگر انرژی های طبیعی

همه چیز صورتی از انرژی است . موجودات زنده را میدانی از انرزی یا هاله فرا گرفته است . اکنون شما می توانی با به کار گیری حساسیت دست تان آزمایش کنید که آیا میتوانی هاله یک گیاه را حس کنید یا نه . کارتان را با گیاهی گلدانی یا گیاهی خارج از خانه شروع کنید.

حس کردن میدان انرژی گیاه:

دستان تان را بر بالای یک گیاه نگاه دارید , بدون اینکه آن را لمس کنید. تا زمانی که احساس کنید انرژی آن گیاه با انرژی شما تلاقی می کند , دستان تان را آهسته و آرام به آن گیاه نزدیک سازید.

شما اکنون با بخشی از هاله آن گیاه در تماس هستید. این چه احساسی به شما می بخشد؟ ار دستانتان انرژی منتشر نسازید , بلکه بگذارید آن گیاه در صورت نیاز ار دستان شما انرژی بگیرد.

بار آینده اگر احساس کردید گیاهی نیازمند انرژی است , دستان تان را بالای آن نگاه دارید و دعا کنید انرژی شفابخش به واسطه شما برای کمک به آن گیاه انتقال یابد.

این تمرینات به شما نشان می دهد دستان شما از چه چیزی آگاهند و توانایی انجام چه کارهایی را دارند. زمانی که شخصی برای شکر گذاری نعمات یا به هنگام رو در رو شدن با کسی دیگر دستانش را دراز می کند , این عمل را در مواقعی که قصد خدآگاهانه در پس آن نیست , صرفا یک ژست نیست.

تا ا«جا که میتوانی تمرینات بیشتر و بیشتری را در مورد حس کردن با دستان تان انجام دهید . بار آینده که احساس درد کردید , قبل از اینکه دست تان را بر روی ناحیه آسیب دیده و مجروح قرار دهید به یاد آورید که شما می توانید به آنجا انرژی های شفابخش گسیل دارید. این همان استفاده از دست در انرژی درمانی است.

 

0000000000000000000000000000

 

 

تمرینات خود هیپنوتیزم

فواید خود هیپنوتیزم

خود هیپنوتیزم دارای فواید بسیاری است که افراد با شناخت و بکارگیری صحیح

آن می توانند اعمال بسیار شگفت آوری را انجام دهند که در زندگی خود را به

آرامش روحی و جسمی برسانند . فرضا , تمام ناراحتی های روحی و روانی و

جسمی , حتی عقده های گذشته را از خود دور سازند و در محلی که نشسته

اند , با برون فکنی های صحیح , اطلاعاتی از سایر نقاط دور و نزدیک بدست

آورند , مشروط بر این که فردی که خود را تحت تاثیر نیروهای ذهنی خویش در

می آورد , دارای شرایط زیر باشد , وگرنه احتمال اینکه تعدادی از اشخاص نتوانند

خود را تحت تاثیر قرار دهند , وجود دارد.

 

1- اعتقاد راسخ به و جود و قدرت روح و روان داشته باشند.

2- ذات و وجود خویش را بطور کامل بشناسند و بدانند که از چه عناصر و

نیروهایی بوجود آمده اند.

3- درباره وجود خداوند یکتا مومن و معتقد باشند و بدانند همیشه تابع نیروی

قوی تری قرار دارند.

4- در زندگی سعی نمایند از خطا و پلیدی های مختلف دوری جویند.

5- وابستگی چندانی به ماده و ماده پرستی نداشته باشند و به حد خود قانع

باشند.

6- از بد قلبی و کینه و حسادت و ... دوری جویند.

7- چنانچه عیوبی را در خود مشاهده می کنند و یا دیگران به آنها

می گویند را بپذیرند و از رفع آنها ناراحت نشوند.

8- از اجرای عمل خودالقایی , دارای هدف خاصی مانند

سالم سازی روح و روان و جسم خود باشند.

9- در اثر تمرینات متمادی , ذهن خویش را پذیرای تلقینات نمایند.

10-در ذهن از خود قهرمانی بسازند که قادر هستند در مقابل سختی ها

و انواع اعتیادها و ... مقاومت کنند.

11- ضمن اجرای خود تلقینی , به ضمیر خود قول دهند که به زودی ازآن

ناراحتی یا گرفتاری بوجود آمده رهایی می یابند و

سلامت کامل روح وروان و جسم را بدست می آورند.

 

تمرین شماره دو

تمام حالات تمرین شماره یک یا خود القلیی را به خود بگیرید . به پشت بخوابید

پنج نفس عمیق بکشید , پلکهایتان را ببندید . در حالی که از آرامش خاصی برخوردار هستید , حدود دو دقیقه کلمه کلیدی را در ذهن خود تکرار کنید ,

سپس به خود بگوئید, هر شماره ای را که ادا می کنم , پلک چشم هایم بتدریج

سنگین تر می شوند تا اینکه دیگر قادر به بازکردن آنها نیستم. هر شماره در این

تمرین باید حداقل 30 ثانیه وقت ببرد.

به خود بگوئید پس از شمارش عدد یک , پلک هر دو چشم ها سنگین

می شوند . پس از گفتن شماره یک , به خود بگوئید که پلک هر دو چشمهایم

سنگین شده اند . این تلقین را حدود سی تا چهل ثانیه در ذهن خود تکرار

نمائید .(آرام و شمرده بگوئید) . سپس شماره دو و سه را بشمارید و در ذهن

خود بگوئید , پلکهایم سنگین تر شده اند و از سنگینی , پلک چشم هایم کاملا

بهم چسبیده اند و از هم باز نمی شوند . در این زمان امتحان کنید که آیا پلک

چشم هایتان از هم باز می شوند یا خیر , البته در این حالت ممکن است که

قدری پلکها از هم باز شوند , ولی قبل از شمردن شماره چهار بخود بگوئید با

شماره چهار , پلک هایم محکمتر از قبل بهم می چسبند و سپس عدد چهار را

بشمارید و بعد از آن بگوئید , پلک ها کاملا بهم چسبیده اند , آنها از مرحله قبل

به مراتب محکمتر بیکدیگر چسبیده اند . سپس یکبار دیگر دست به امتحان آن

بزنید. این مرتبه نباید پلک هایتان به راحتی قبلی از هم باز شوند و اگر باز

نشدند , بدین معنی است که تمرینات قبلی یک و دو به خوبی انجام شده اند و

شما دارای قدرت تلقین پذیری کافی می باشید و این مطلب قابل ذکر است که

در موقع امتحان پلک ها کاملا جدی باشید و در انجام تمرینات خود را گول نزنید.

قبل از شمارش عدد پنج , در ذهن به خود بگوئید , با شمارش عدد پنج پلک هایم

بهم می چسبند . سپس عدد پنج را بشمارید . این شماره باید حداقل یک

دقیقه وقت بگیرد , سپس بخود تلقین کنید که سنگینی پلک چشم هایم بسیار

زیادتر از حد معمول است و پلک ها کاملا محکم به هم چسبیده اند و مجددا

پلک ها را امتحان کنید و مطمئن شوید که آنها از هم باز نمی شوند . در این

موقع , مجددا کلمه کلیدی خود را چندین مرتبه تکرار کنید و در این موقع ,

جسم , جسم و روح , از طریق ذهن و ضمیر ناخودآگاه , هر دو با هم همکاری

بسیار نزدیک و مثبت و سازنده ای را شروع کرده اند . حاالا به خود بگوئید , عمل

باز کردن چشم ها را بر عکس حالت قبل انجام می دهم. پس از چند بار ادا

کردن کلمه کلیدی , عکس مراتب بالا را به طور جدی و قطعی به اجرا بگذارید و

با شمارش هر عدد به ذهن خود بگوئید که پلک های شما سبک تر می شوند و

زمانی که عدد یک را شمارش نمودید , پلک چشم ها را از هم بگشائید . وقتی

که چشمهای خود را به حالت باز مشاهده کردید , دو سه نفس عمیق بکشید

و حدود یکی دو دقیقه به همان حالت دراز کش باقی بمانید و سپس شروع به

تلقین مرحله سوم این تمرین کنید.

برای شروع , چشم های خود را بدون پلک زدن باز نگاه دارید. به خود بگوئید با

پنج شماره چشم هایم خسته شده و بسته می شوند , به طوری که دیگر

نمی توانم آنها را از هم باز نگاه دارم . فاصله شمارش ها در این قسمت باید از

سی ثانیه بیشتر نشود. سپس شماره دو و سه را بشمارید و به ذهن خویش

تلقین کنید که چشمهایم شروع به سوزش می کنند و پلک ها به آرامی بسته

می شوند . سپس عدد چهار را بشمارید و تلقین کنید که با شمارش عدد پنج

پلک هر دو چشمتان , سخت سنگین شده اند و دیگر نمی توانید آنها را از هم

باز کنید . پس از لحظاتی دیگر حالت چشمها را امتحان کنید و به طور جدی و

قاطع , وقتی که نتوانستید چشم هایتان را بگشائید , مجددا شروع به تلقینات

مرحله چهارم این تمرین برای گشودن پلک هایتان بنمائید . پس از آن با

شمارش اعداد به ترتیب سبک شدن پلک ها را به خود تلقین بنمائید.

این تمرین را باید چندین مرتبه انجام دهید ,( هر روز و سپس یک روز در میان) تا

مهارت لازم را در این حالت خود تلقینی روحی بدست آورید . هرگز تصور نکنید

که اگر یکی دو مرتبه تمرینات را بخوبی انجام داده اید , برایتان کافی است , در

صورتی که باید این تمرینات را آنقدر انجام دهید تا قسمتی از ضمیر ناخودآگاه به

صورت ضمیر ارادی شما در آید و در آن حالت قادر به تلقین نمودن , نسبت به

مطالبی که خود می خواهید , گردد.

خود هیپنوتیزم مقدماتی , مانند بی حرکت نمودن دست و پا یا پلک چشم ها

و ... امری پیچیده نیست , ولی بهره گیری های درمانی که مکمل اعمال قبل

هستند , کاری ةریف و دقیق می باشد. اگر این بهره گیری ها با مهارت و

استادی لازم صورت نپذیرد و یا کاربرد کلمات یا القائات صحیح نباشد , ممکن

است علاوه بر این که مشکلی را از ناراحتی ها نگشاید , رنج و درد دیگری هم

به وجود آورد.

تمرین شماره سه

این تمرین شامل انجام دو تمرین قبلی به طور پشت سر هم است . یعنی پس

از بی حرکت کردن پاها و دست ها , سپس کار بی حرکت کردن پلک ها را

انجام دهید . این تمرین هم می بایست حداقل چهار ماه (هر روز یک مرتبه)

انجام شود و مطلقا در تمرینات روحی هیچ سرعت یا عجله ای را از خود بروز

ندهید.

تمرین شماره چهار

به دنبال تمرین شماره سه , این تمرین را با پنج شماره ادامه می دهید. بدیهی

است که در این موقع , تمرین های قبلی با سرعت بیشتری تحقق می یابند و

وقت , کمتری را می گیرد , برای اجرای این تمرین , به یک قسمت بدن مانند

دست راست توجه می نمائید ضمن اینکه به ازای هر شمارش به خود می گوئید

که دستتان سبک تر شده و بدون اراده شما , از جای خود بلند می شود و به

سمت بالا می آید , تا این که کاملا عمود بر بدنتان ( روی تخت دراز کشیده)

می شود. در شماره چهار و پنج به ذهن خود تلقین می کنید که دستتان در آن

محل , بنا به قدرت ضمیر ناخودآگاه ثابت ایستاده( خشک شده ) و قادر به

هیچگونه حرکتی در جهت بالا یا طرفین نیست سپس این حالت را امتحان

می کنید که آیا قادرید دستتان را به طرفین یا پائین و بالا حرکت دهید یا خیر ,

حالا پس از اداء چندین مرتبه کلمه کلیدی , با خود می گوئید که , با شمارش

عدد پنج , دستم را به حالت اول بر می گردانم . آنگاه دست از حالت بی حرکتی

خارج می شود و سپس به آرامی دست به سوی پائین می آید تا بجای اول خود

بر می گردد.

تمرین شماره پنج

هرچه تمرینات شما پیشرفت می نماید , ادامه آنها به مدت زمان کمتری نیاز پید

ا خواهند کرد و شما با سرعت بیشتری به نتیجه می رسید . در این تمرین عینا

همان تمرین شماره چهار را با دست چپ انجام دهید .(حداقل چهار بار) و به

خود تلقین کنید که ضمیر ناخودآگاهتان , دست چپ را که از جا بلند شده

است , بی حرکت و خشک نماید و سپس به حالت اولیه برگرداند.

تمرین شماره شش

در این تمرین هم همان اعمال تمرین چهار را با پاها ( اول راست و بعد چپ)

انجام دهید (حداقل چهار بار )

تمرین شماره هفت

دست راست را با پای چپ از جای خود بطور هم آهنگ از جا بلند و در سطح

بدن خشک می کنید و سپس همین عمل را با دست چپ و با پای راست انجام

خواهید داد.

تمرین شماره هشت

در این تمرین حرکت هر دو ست را با هم به سمت بالا انجام می دهید و سپس

آنها را به جای خود بر می گردانید.

تمرین شماره نه

روش انجام هماهنگ هشت تمرین قبلی است . یعنی همه تمرین ها را پشت

سر هم انجام دهید , به طوری که در مرحله آخر , هر دو پا و هر دو دست با هم

از جا بلند شده و بالا از تشک بی حرکت و خشک شوند و سپس با اجرای

تلقین همه با یکدیگر رها شده و آرام به روی تخت برگردند و پلک ها نیز از هم باز

شوند. تکرار کلمه کلیدی در شروع , نقطه اوج و آخر هر تمرین جهت کسب

آرامش ضروری و بسیار مفید است.

وقتی شخص عمل کننده مطمئن شد که دست و پاهایش بنا به فرمان ضمیر

باطن او از جای خود بلند شده و بی حرکت در بالای تشک خشک می شوند . از

آن پس متوجه می شود که قادر است هر نوع تلقین منطقی و مفیدی را که در

جهت و به صلاح او است , روانه ضمیر ناخودآگاه خویش نمائید.

تمرین شماره ده

این تمرین برای برطرف کردن جنبه های منفی اخلاقی و خصیصه های اکتسابی

و ... می باشد که مربوط به تغییر حالت و اصلاح رفتاری شخص است . زمانی

که فردی دارای ناراحتی های خاص و یا خلقیاتی نادرست باشد که نیاز به تصیح

و اصلاح دارد , باید در وهله نخست تصمیم بگیرد که می خواهد آن صفت نا

مطبوع یا اخلاق نادرست را , توسط روش خود هیپنوتیزم از وجود خویش بزداید و

این خواست و تصمیم را میبایست چندین روز و هر روز چند بار , برای خود بازگو

کند . سپس با انجام عمل خود هیپنوتیزم و تمرین شماره نه , خود را آماده

تلقین پذیری کند و آن تلقین ها را به ضمیر ناخودآگاه خود روانه سازد.

پیام ها و تلقین های لازم , بایستی قبلا تهیه و نوشته شوند یا اینکه بخاطر

سپرده گردند تا از هر نظر سنجیده شده و سپس به ضمیر ناخودآه انتقال داده

شوند و اثری مثبت و مفید از خود بجا بگذارد و جهت ترک برخی از اعتیادها یا

ناراحتی هایی مانند ترک سیگار , ترک حالت وسواس , عقده ها , اعتیادها و

عادات بد , صفات اخلاقی ناپسند , تغییر و اصلاح جنبه های منفی اخلاقی و ...

می بایست از روش فوق استفاده نمود.

پس از پایان تمرینات برای خاطر جمع شدن از تاثیر تلقینات در ذات وجود , باید به

خود تلقین کنید که دست راستتان هم اکنون با شمارش عدد یک بدون اراده و

به خواست ضمیر ناخودآگاه به سمت بالا می آید , اگر چنین اتفاقاتی افتاد ,

آنگاه مطمئن شوید که در زمان تلقینات , ضمیر ناخودآگاه شما گیرائی لازم را

داشته است و در موقع , اقدام لازم را برای شما خواهد کرد . اگر با تلقین فوق

دستها بالا نیامدند , باید تمرین شماره نه را مجددا و با دقت بیشتری انجام دهید

و سپس تمرین شماره ده را اجرا کنید.

از بین رفتن عادت قبلی و جایگزین شدن عادات و رفتارهای جدید , معمولا با

یکی دو بار اقدام به خود تلقینی , به نتیجه مطلوبی نمی رسد , بلکه باید

تمرینات به اندازه کافی تکرار گردند , تا اثر تلقین ها به صورت ملکه ذهنی در

آیند . فرضا برای ترک سیگارباید در هفته اول هر روز در ساعت بخصوصی این

تمرین و تلقین ها را انجام داد . در هفته دوم غقط دو بار تمرین اجرا شود . در

هفته سوم و چهارم و پنجم هفته ای یکبار و پس از آن تا پایان سال اول , هر دو

هفته و سپس سه هفته یکبار تکرار شود که نتیجتا با هر مرتبه خود تلقینی ,

مقداری از عادات قبلی فرد از بین می روند .

اگر پس از دو هفته تمرین نمودن در عادات قبلی شما تغییری حاصل نشد , باید

بدانید که:

1- آموزش و کار خودتلقینی کامل و دقیق نبوده است.

2- با ایمان کافی در صدد ترک آن عادت نبوده اید.

3- به عمق لازم برای خودتلقینی نرسیده اید و یا در زمان اجرای تمرینات خود را

گول زده اید.

4- توانائی تلقین پذیری ضعیف است . چون هرچه قدرت مدیومی فردی بیشتر

باشد , به همان نسبت هم کار تلقین پذیری در وی سریعتر صورت می پذیرد

 

روش خیره شدن

 

همانگونه که عبور نور خورشید از درون عدسی ها باعث نوعی تمرکز انرژی

نورانی و حرارتی در یک مقطه محیط می شود . انعکاس امواج صادره از چشم

برخی از افراد (بدون پلک زدن ) به یک نقطه معین نیز به همین صورت است.

زمانی که فردی بدون پلک زدن مدتی به یک نقطه خیره می شود , در آن نقطه

, امواج و نیروهای خاصی تمرکز پیدا می کند و تمرکز این نیروها در افراد گاهی

حالت های مختلفی را باعث می شود . کما اینکه خیره شدن به شیئی که

دارای حرکت پاندولی است و یا یک شیئی براق , باعث تمرکز نیروی خاصی در

آن شی می گردد.

برای اجرای روش پاندولی , به روی تخت دراز بکشید و سپس به یک پاندول که

در مقابل شما قرار دارد و در حرکت است نگاه کنید و با چشم ها حرکت آن را

دنبال نمائید و در ذهن خود بگوئید : وقتی که به پاندول نگاه می کنم , پلک

چشم هایم سنگین و سنگین تر می شوند و سپس بسته می گردند . این

جمله را آنقدر تکرار کنید تا زمانی که احساس کنید پلک هایتان سنگین شده و

روی هم قرار می گیرند ( به زور پلک ها را روی هم نگذارید). پس از بسته شدن

چشم ها , به خود بگوئید که قسمت های مختلف بدنتان بتدریج شل می شود

و شما در حالت رخوت کاملی هستید . این جمله را چندین بار تکرار کنید تا

احساس لختی و رخوت را در خود احساس نمائید و پس از آن بعضی از عضلات

خود را امتحان کنید . فرضا عضله پای راست خود را آزمایش نمائید و ببینید که

عضله آن شل و لخت شده یا خیر . این عمل را چندبار روی همین پا تکرار کنید و

در هر مرتبه به خود تلقین نمائید که عضله آن شل و لخت تر شده است سپس

این عمل را با عضلات پای دیگر , دست ها , گردن , شکم , پشت و بلاخره

عضلات صورت انجام دهید و اطمینان حاصل کنید که عضلات تمام آنها شل و

لخت شده اند . پس از بدست آوردن چنین احساسی , تلقینات جدیدتری را

شروع کنید . در این مرحله خود را در یک بلندی تصور کتید که از آنجا به سمت

پائین می روید .(مثلا روی تپه ای که به طرف قعر یک دره می روید) محیط تاریک

است و سکوت در همه جا برقرار است . تصور کنید که مرتبا به طرف پائین و

پائین تر می روید , تا جایی که به عمق دره یا آخر پله ها می رسید . شما در این

محل قدرت هیچ حرکتی ندارید . آنگاه این حالت خود را با حرکت دادن یک دست

یا پا , امتحان کنید .

وقتی به این حالت بی حرکتی دست یافتید , به قسمتی از ضمیر ناخودآگاه خود

نزدیک شده اید . حال می توانید تلقین های دلخواه را برای اصلاح ناراحتی و

عیوب و تغییر عادت های ناشایست و ... انجام دهید.

در این مرحله می توانید یک عمل روحی بصورت مدیتیشن خوب و فرح بخش ,

برای افزایش قدرت و روحیه مثبت بعمل آورید . مثلا خود را در یک محیط مصفا و

ریبای طبیعت مجسم کنید و از هوای مطبوع , منظره روح افزا و شادی بخش آن

انرژی مثبت برای خود کسب نمائید .

0000000000000000000000000000000000000000

  

تاریخ افتتاح وبلاگ

 

تاریخ افتتاح وبلاگ ۰۸/۰۳/۱۳۸۶